گنجور

 
طغرای مشهدی

تو تاب درد نداری، مپرس درد مرا

به درد من چو رسی، دردمند خواهی شد

نصیحتی بشنو غنچه، پیش گل منشین

که از مصاحبتش هرزه خند خواهی شد

به تخم اشک من از جوی دیده گوید آب

که چون ز خاک برآیی، سپند خواهی شد

 
sunny dark_mode