ایشاه محمد سیر یوسف وش
داود شجاعت سلیمان مفرش
موسی و خلیل اندر آب و آتش
الیاس و خضروار بزی خرم و خوش
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ایشاه محمد سیر یوسف وش
داود شجاعت سلیمان مفرش
موسی و خلیل اندر آب و آتش
الیاس و خضروار بزی خرم و خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش
اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش
این آتش عشق تو خوش است ای دلکش
هرگز دیدی آتش سوزندهٔ خوش
تا از من می جهی چو دود از آتش
چون دود بر آتشم من ای دلبر کش
با آن رخ دلفروز و زلف سرکش
خوش نیستی ای چو جهان ناخوش و خوش
ای دل به سفر چرا نبندی مفرش
کاندر حضرت عیش نمی باشد خوش
چون آهن آب داده اندر آتش
نرمی میکن دلا و سختی می کش
با من ز دریچهای مشبک دلکش
از لطف سخن گفت به هر معنی خوش
میتافت چنان جمال آن حوراوش
کز پنجرهٔ تنور نور آتش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.