گنجور

 
سوزنی سمرقندی

آیین ابن علی است سخاوت چنانکه بود

آیین ابن عم نبی سید البشر

تا ذوالفقار جود وی آهخته شد بدهر

شد خون عمرو و عنتر و بخل از جهان بدر

ای آنکه در زمانه باحسان و مردمی

شد نام تو چو مردی هم نام تو سمر

در جنب رأی روشن و کف جواد تو

خورشید کم ز ذره و دریا کم از شمر

بی بار شکر منت احسان و جود تو

آزاده ای نیابی در کل بحر و بر

در باغ مکرمت شجر همت تراست

زاحسان وجود و برو سخا شاخ و برگ وبر

یکتن ز اهل فضل نیابی درین دیار

زان باغ بی نصیبه و بی بهره زان شجر

بودند اهل حضرت جلت ز دیر باز

از جاه و از جلالت تو باجمال و فر

بالین مهتران و سران آستان تست

وز آفتاب تو بفلکشان رسیده سر

در خدمت تو آمده مخدوم پیشه گان

بسته بصدر بار تو چون بندگان کمر

وین بندگان نخشب مانده ز جاه تو

محروم چون پیمبر کنعانی از پسر

در هجر تو بجان یکایک ضرر رسید

چون آمدی بنفع بدل شد همه ضرر

شد نخشب از جمال تو یار دگر چنانک

گویند نخشب است این یا جنت دگر

تا ماه روزه و شب قدر است در جهان

تا عید در رسد چو مه روزه شد بسر

تا حشر ماه صوم و شب قدر و روز عید

بر تو بخیر باد و بر اعدای تو به شر

چندان بزی که از عدد سال عمر تو

عاجز بود خواطر و حیران شود فکر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

سروست و بت نگار من آن ماه جانور

ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر

فرخی سیستانی

باری ندانمت که چه خو داری ای پسر

تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر

همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق

همچون مه گرفته درون آییم ز در

رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ

سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر

کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک

وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر

منوچهری

آن سوسن سپید شکفته به باغ در

یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر

پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر

کز نیل ابره استش و از عاج آستر

قطران تبریزی

تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر

باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر

اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد

هرگز نیامده ببر من چنو پسر

تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه