آن که از مشک به رخساره نشانی دارد
قامتی دلکش و باریک میانی دارد
چشم و ابروی تو و غمزه خونریز به هم
ترک مستی است به خود تیر و کمانی دارد
سر به گوش تو اگر زلف در آورد مرنج
هندوی تست مگر راز نهانی دارد
ای خیال رخ دلدار به چشمم بنشین
زان که هم سبزه و هم آب روانی دارد
خاک پای سگ کویت نفروشد به دو کون
چه کند این دل درویش همانی دارد
ناله بلبل از آن است که او می داند
که گل اندر عقب خویش خزانی دارد
پیر شد صوفی سودازده در فرقت یار
لیک اندر سر خود عشق جوانی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر به توصیف ویژگیهای ظاهری و باطنی محبوب میپردازد و به تفاوت میان زیبایی ظاهری و دقت در درون اشاره میکند. او میگوید که عشق و علاقه به معشوق، اگرچه ممکن است در گذر زمان قدیمی شود، اما احساسات و شور جوانی همواره در دل باقی میماند. در نهایت، شاعر بیان میکند که حتی در دوری از معشوق، عشق و یاد او همچنان زنده است و این احساسات عمیق تأثیر زیادی بر زندگیاش دارد.
هوش مصنوعی: کسی که بر روی چهرهاش نشانهای از عطر خوش مشکی دارد، دارای قامتی دلربا و باریک در وسط بدن است.
هوش مصنوعی: چشم و ابروهای تو و لبخند جذابت مانند ترک مستی هستند و در خود نیرویی مرگبار دارند، مانند تیر و کمان.
هوش مصنوعی: اگر زلفی به گوش تو بیفتد، نگران نباش؛ زیرا آن زیبایی متعلق به تو نیست، بلکه ممکن است راز عمیقتری در آن نهفته باشد.
هوش مصنوعی: ای خیال چهره محبوبم، به چشمانم بنشین، زیرا تو هم رنگ و بوی طبیعت را داری و هم جریان زندگی را.
هوش مصنوعی: خاک پای سگی که در کوی تو زندگی میکند، برای دو دنیا هم ارزش ندارد. چه میتواند حال دل یک درویش باشد که او نیز به همین چیزها قانع است.
هوش مصنوعی: بلبل از درد و صدای خود آگاه است، زیرا میداند که گل پس از او به زودی پژمرده و خشک خواهد شد.
هوش مصنوعی: پیرمرد صوفی که به خاطر جدایی از محبوبش افسرده و ناراحت است، اما هنوز در دل خود عشق جوانی را احساس میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد
کافران از بت بیجان چه تمتع دارند
[...]
اندرین شهر دلم سرو روانی دارد
که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد
چون خرامد نکند هیچ نظر از چپ و راست
نیست آگه که بهر سو نگرانی دارد
گر بشب خواب کند زنده نباشد آن کس
[...]
گرچه سرو چمن از آب روانی دارد
نتوان پیش قدت گفت که جانی دارد
به لب تشنه نشان می دهد از آب حیات
خاک راهی که ز پای تو نشانی دارد
عاشق ار قد نو خوانده به گمان سرو بهشت
[...]
شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد
شیوهٔ حور و پری گرچه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد
چشمهٔ چشمِ مرا ای گلِ خندان دریاب
[...]
دل به رویت هوس صحبت جانی دارد
جان به فکر دهنت عیش نهانی دارد
دیده چون اشک اگر در طلبت بشتابد
بگذارش که به رویت نگرانی دارد
تا دلم مذهب خوبان سبک روح گرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.