گنجور

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

تو که در بوستانت نیست باری

مکن دعوى بی‌جا که چنارى

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

عنان من که رها می‌کنى نمی‌دانى

که با هزار کمند دگر به دست نیایم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۱

 

فرزند اگر توده‌ى خاکستر است

نور دو چشم پدر و مادر است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۵

 

نکوئى با بدان کردن چنانست

که بد کردن بجاى نیک مردان

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

گویند عقیق از آن رو که سر حقیقی را

برآن حک کرده اند، گاه بود که باطل سحر بود

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

ای یاران، من نیز میهمان مکه ام،

اینک زمزم و منی و خیف

چشمان خویش بسیار همی مالم تا بدانم

آنچرا که می بینم به بیداری است یا خواب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

بینمت اما که چشمانت جادو همی کنند

و بر دهانت خاتمی از عقیق ست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

قامتت راست چو تیر است و عقابست تیری

که زن دور و مرا در دل و در جان گذرد.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

آنگاه که سرا پا شگفتی ام، سرزنشم نشاید

چرا که دل هرگز طعم دوری دوستان نچشیده است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

ملامت کرا! تا کی به سرزنش کوشی؟

دست از من بدار که رنجم مرا کافی است.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

دامان خرابات نشینان همه پاک است

تر دامنی ماست که تا دامن خاک است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

ما اگر مکتوب ننویسیم، عیب ما مکن

در میان راز مشتاقان قلم نامحرم است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ما شیر شکاران فضای ملکوتیم

سیمرغ بدهشت نگرد در مگس ما

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اره بره کنکره

کراکری مندره

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت اول

 

روان است پیوسته از شهر هستی

به ملک عدم از پی هم قوافل

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

پیش تر از مرتبه ی عاقلی

غافلئی بود خوش آن غافلی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

بیا تا جان شیرین بر تو ریزم

که بخل و دوستی با هم نباشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گذشت عمر تو در فکر نحو و صرف و معانی

بهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

از کرم و بزرگواری و رهبری به اوج اسمان رسیدیم

اما ما را بیش از آن ها مظهری دلخواه است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

ای عجب من عاشق این هر دو ضد

شیخ بهایی