گنجور

 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

نادان همه جا با همه کس آمیزد

چون غرقه به هر چه دید دست آویزد

با مردم زشت نام همراه مباش

کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

هر کس که درست قول و پیمان باشد

او را چه غم از شحنه و سلطان باشد

وان خبث که در طبیعت ثعبانست

او را به از ان نیست که پنهان باشد

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد

در وهم نیاید که چرا می‌بخشد

بخشنده نه از کیسهٔ ما می‌بخشد

ملک آن خداست تا کرا می‌بخشد

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند

هر یک به مراد خویشتن ملکی راند

از جمله بماند و دور گیتی به تو داد

دریاب که از تو هم چنین خواهد ماند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

نه هر که ستم بر دگری بتواند

بیباک چنانکه می‌رود می‌راند

پیداست که امر و نهی تا کی ماند

ناچار زمانه داد خود بستاند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰

 

مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند

قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند

فردای قیامت به گناه ایشان را

شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱

 

عنقا بشد و فر هماییش بماند

زیبندهٔ تخت پادشاییش بماند

گر مه بگرفت صبح صادق بدمید

ور شمع برفت روشناییش بماند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

نه هر که طراز جامه بر دوش کند

خود را ز شراب کبر مدهوش کند

بدعهد بود که یار درویشی را

در حال توانگری فراموش کند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳

 

فرزانه رضای نفس رعنا نکند

تا خیره نگردد و تمنا نکند

ابریق اگر آب تا به گردن نکنی

بیرون شدن از لوله تقاضا نکند

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

آن گل که هنوز نو به دست آمده بود

نشکفته تمام باد قهرش بربود

بیچاره بسی امید در خاطر داشت

امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵

 

افسوس بر آن دل که سماعش نربود

سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود‌؟

بیگانه ز عشق را حرام است سماع

زیرا که نیاید به جز از سوخته دود

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶

 

با گل به مثل چو خار می‌باید بود

با دشمن، دوست‌وار می‌باید بود

خواهی که سخن ز پرده بیرون نرود

در پرده روزگار می‌باید بود

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

جایی که درخت عیش پربار بود

در در نظر و گهر در انبار بود

آنجا همه کس یار وفادار بود

یار آن یار است که در بلا یار بود

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

داد طرب از عمر بده تا برود

تا ماه برآید و ثریا برود

ور خواب گران شود بخسبیم به صبح

چندانکه نماز چاشت از ما برود

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

دریاب کزین جهان گذر خواهد بود

وین حال به صورتی دگر خواهد بود

گر خود همه خلق زیردستان تواند

دست ملک‌الموت زبر خواهد بود

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

گر تیر جفای دشمنان می‌آید

دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید

بر یار ذلیل هر ملامت کاید

چون یار عزیز می‌پسندد شاید

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱

 

هرکس به نصیب خویش خواهند رسید

هرگز ندهند جای پاکان به پلید

گر بختوری مراد خود خواهی یافت

ور بخت بدی سزای خود خواهی دید

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

درویش که حلقهٔ دری زد یک بار

دیگر غم او مخور که درها بسیار

دل تنگ‌مکن که بر تو می‌نالد زار

هر کاو به یکی گفت بگوید به هزار

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

از دست مده طریق احسان پدر

تا بر بخوری ز ملک و فرمان پدر

جان پدرت از ان جهان می‌گوید

زنهار خلاف من مکن جان پدر

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

گر آدمیی بادهٔ گلرنگ بخور

بر نالهٔ نای و نغمهٔ چنگ بخور

گر بنگ خوری چو سنگ مانی بر جای

یکباره چو بنگ می‌خوری سنگ بخور

۲ بیت
سعدی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
 
تعداد کل نتایج: ۲۱۳