گنجور

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در توحید

 

ای جلالت فرش عزت جاودان انداخته

عکس نورت تابشی بر کن فکان انداخته

نقشبند فطرتت نقش جهان انگیخته

بر بساط لامکان شکل مکان انداخته

چیست عالم؟ نیم ذره در فضای کبریات

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - ایضاله

 

منم ز عشق سر از عرش برتر آورده

به زیر پای سر نه فلک درآورده

به بحر نیستی از بیخودی فرو رفته

سر خودی ز در بیخودی در آورده

نهاده پای طرب بر سر بساط نیاز

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - ایضاله

 

ای رخت مجمع جمال شده

مطلع نور ذوالجلال شده

عاشق روت لم‌یزل گشته

شاکر خوت لایزال شده

ذروهٔ عرش و قسوهٔ ملکوت

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح شیخ حمیدالدین

 

که برد از من بی‌دل بر جانان خبری؟

یا که آرد ز نسیم سر کویش اثری؟

جز صبا کیست کزین خسته برد پیغامی؟

جز نسیم از بر دلدار که آرد خبری؟

ای صبا، چند روزی گرد گلستان و چمن؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - ایضاله

 

دلا در بزم عشق یار، هان، تا جان برافشانی

که با خود در چنان خلوت نگنجی، گر همه جانی

چو گشتی سر گران زان می، سبک جان برفشان بر وی

که در بزم سبک روحان نکو نبود گران جانی

تو آنگه زو خبر یابی که از خود بیخبر گردی

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - ایضاله

 

ای باد برو، اگر توانی

برخیز سبک، مکن گرانی

بگذر سحری به کون جانان

دریاب حیات جاودانی

باری تو نه‌ای چو من مقید

[...]

عراقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode