گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۳۲
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

گل دید صفای آنرخ نیکو را

از غصه درید گر ته صد تو را

با شکر تو نبات لافی میزد

در چوب ز بهر آن گرفتند او را

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

دلدار همیگفت من محزون را

کآخر چه دواکنی دل پرخون را

از وی چو شنیدم اینسخن بگشادم

قفل از سر درج گوهر موزون را

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

خاتون جهان جهانملک خاتون را

آن کیسه فشان سیم و زر قانون را

جاوید بقا باد که تا دفع کند

عدلش ز سر من ستم گردون را

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

برخیز اگر دسترسی هست ترا

میدان بیقین که نیست پیوست ترا

در یاب و مده فرصت امکان از دست

شاید که دگر می نرسد دست ترا

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

در فتنه این و آن میفکن خود را

در بیم و بلای جان میفکن خود را

کاریکه در آن بسعی تو حاجت نیست

ز نهار در آن میان میفکن خود را

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

دل شد سیه از سپیدی برف مرا

در ده می لعل ساغری ژرف مرا

کو مطبخی پاک و مسمن مرغی

تا قلیه کند بقاتق ترف مرا

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

گر قصد کند بصد ضرر روی مرا

ور بسته بر آرد بسر کوی مرا

تا حاکم بر کمال فرمان ندهد

نقصان نکند بیکسر موی مرا

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

من بنده نکو شناسم احوال ترا

جودی نبود ترا و امثال ترا

گوئی سبب حرص لزوم جمعست

کز صرف کنند منع اموال ترا

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

دارم هوس لعل تو ایدر خوشاب

بشتاب تو هم که میکند عمر شتاب

تا کی دل بریان من از خون جگر

بر آتش سودای تو گرید چو کباب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

کردی دلم ایماه دل افروز کباب

خواهی ز دل سوخته هر روز کباب

از سوز غم تو خون چکانید دلم

شک نیست که خون چکاند از سوز کباب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

بر خاک فتاده رند کی مست و خراب

خونابه فشان ز آتش غم همچو کباب

کم نیست ز زاهدی که دارد بادی

در سر چو حباب ار چه رود بر سر آب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

معشوقه چو بامداد برخاست ز خواب

یک نیمه نمود رح ز پیروزه نفاب

گفتی که طلوع آفتاب از آبست

طالع شده یک نیم و دگر نیم در آب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

گر میطلبی گوهر اسرار طلب

واندر صدف ایندل بیدار طلب

از کوی تو چون راه بدر می نرود

دلدار توئی و هم تو دلدار طلب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

دی ترک پری پیکر من مست خراب

با تیر و کمان کرد سوی دشت شتاب

تیرش ز کمان میشد و میگفت خرد

خورشید زماه نو روان کرد شهاب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

دل ز آتش هجرانت کبابست کباب

جان هم ز خراج و غم خرابست خراب

با هر که شراب وعده وصل دهی

چون در نگری جمله سرابست سراب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

هر گه که ببینیم رخ سیراب شهاب

وانغالیه گون سنبل پرتاب شهاب

دیو غم من بسوزد از تاب رخش

شک نیست که دیو سوزد از تاب شهاب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

ما از می نابیم چنین گشته خراب

بس خانه که آن زمی خرابست و بیاب

هر کس که چو دف حلقه بگوش طربست

بس زود شود کیسه تهی همچو رباب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

ای باد سحر گهی بصد جهد و شتاب

برخیز و جلال ملک و دین را دریاب

گو ابن یمین گفت که تو بخت منی

زانرو که نمی بینمت الا که بخواب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای گشته دلم ز آتش هجر تو کباب

باز آی من سوخته دلرا دریاب

چون چنگ مرا تو در بغل بودی از آن

گر کیسه تهی نبود می همچو رباب

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

ای ز آتش سودات دل اندر تب و تاب

وی عالم خاکیم ز عشق تو خراب

دارم ز غمت مردم چشمی چو حباب

دائم ز هوا خیمه زده بر سر آب

۲ بیت
ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۲
 
تعداد کل نتایج: ۶۳۶