گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

بتن بودم امروز چون ناتوانی

شدم با رفیقی سوی بوستانی

زهر سو که کردم سوی لاله زاری

بهر سو که کردم نظر گلستانی

درختان بستان عروسان و هریک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی

ابر نئی روی لاله زار چه شوئی

آب حیات است غبغب تو فسرده

پس تو بدین آب خاکسار چه شوئی

جوشن شمشاد لاله بوی چه بندی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

سوزی است مرا در دل دانی که چسان سوزی

سوزی که وجود من برباد دهد روزی

در هم زده کار من، چون خط معمائی

سر گم شده حال من، چون نکته مرموزی

چون شاخ پر از آتش، می نالم و میسوزم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

بس کاین دل زار ریش کردی

گفتم زینهار بیش کردی

دل شیشه نازک و غمت سنگ

آسان شکند چوریش کردی

فرمان هوای خویشتن را

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

کره مشک بر سمن چه زنی

لشکر زنگ بر ختن چه زنی

چون ز لعل تو بوسه ئی طلبم

بر شکر لولو عدن چه زنی

صد کریبان دریده است از تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

ای قاعده ی بزرگواری

از حزم تو برده استواری

با طوق کفایت تو تقدیر

بر طاق نهد فلک سواری

اندر صف کار سازی ملک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

ای بنده ی لب تو، لب آبدار می

گلگونه کرده عکس رخت بر عذار می

تخت هوس نهاده رخت بر بساط گل

رخت خرد فکنده لبت، در جوارمی

چون صبح جامه چاک زده، غنچه حباب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

شبگیر و تنها می‌روی ای شمع دل‌ها تا کجا

دانم بر ما می‌روی اینک تو با ما تا کجا

دیبای رخ پرداخته، زلفین مشکین آخته

بر تبت و چین تاخته، زان مشک و دیبا تا کجا

با ماه عنابی شفق، یا خط کافوری ورق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

زهی چتر قمر طرف کلاهت

بغلطاق سحر زلف سیاهت

غلامی را قبا کوتاه کرده

هزاران خسرو صاحب کلاهت

اگر زلفت بجنباند نسیمی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

هرکه عشقت خرید جان بفروخت

و آن خریدن بدو جهان بفروخت

در هوای تو دل قفس بشکست

ز قفس بگذر آشیان بفروخت

هر که نام تو خواست برد نخست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

نیم شبان دلبرک نیم مست

بهر صبوحی زِ بَرَم چست جست

زلف کمابیش‌تر از جام خورد

صدره بسا بیشتر از زلف دست

بانگ برآورد بشادی که کو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت

چرا شیر طاقی کند چشم میشت

رخت، عهد دلها، از آن داد فتوی

بفرمان من غمزه جور کیشت

بصد ساله ره، خون عاشق بریزی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

جشن فرخنده نوروز جهان افروز است

هر دلی بر سپه نور طرب پیروز است

آفتاب ار به حمل آمد و بفروخت جهان

آفتابی که بجامی است جهان افروز است

پشت بر کار جهان آر، که راه این راه است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

رو که میدان جهان میدان توست

گوی خوبی در خم چوکان توست

زمرد کردون و لعل آفتاب

در رکاب خلعت مرجان توست

لولوی و یاقوت را در بحر و کان

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
sunny dark_mode