گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۵ - دیدهٔ خونبار

 

بر سبط نبی گنبد دوار بنالد

شمس و قمر و ثابت و سیار بنالد

ظلمی که بر او رفت یقین تا به قیامت

نبود عجبی گر در و دیوار بنالد

چون حنجر او شمر برید از دم خنجر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۰ - گل نسترنی چند

 

زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند

پژمرده ز کین دید گل یاسمنی چند

تنها به زمین دید فتاده همه بی سر

بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند

یکجا به سنان رفته، سر بی تن چندی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۱ - دانهٔ اشک

 

ای سر به سنان رفته، تن افتاده به میدان!

گویا خبرت نیست زما جمع اسیران

تو رفته به خوابی و نداری خبر ای شاه!

کز هجر تو ما را نرود خواب به چشمان

کشتند لب تشنه تو را بر لب دریا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۷ - نظم جگر سوز

 

تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من

روشن شب تاریک بدی در نظرم من

دامان تو آرامگهم بود شب و روز

تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من

اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۷ - زلف سیه فام

 

سختم آید زتو ای زلف سیه فام!

کاشفته و ژولیده چرا همچو من استی؟

از بسکه لطیف استی و، خوشبو و، سیاهی

مانا که یکی نافهٔ مشک ختن استی

ای زلف گرت با دل من بستگی نیست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۸۸ - دل نسپاری

 

خواهی که به فرزند تو دل کس نسپارد

زنهار به فرزند کسی دل نسپاری

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۸۹ - مزرع هستی

 

این نکته یقین است که در مزرع هستی

خواهی دروی خواجه! همان تخم که کشتی

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode