×
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۷
ای تازه جوان جان جهانم علی اکبر
جانم علی اکبر
ای جان جهان تازه جوانم علی اکبر
جانم علی اکبر
بگذاشتیم درکف اشرار و گذشتی
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۵
سرها همه بر نیزه و تن ها همه بر خاک
از کین زمین آه و ز بی مهری افلاک
تا هوش همی راه سپارد سر بی تن
تا دیده همی کار کند پیکر صد چاک
تن ها همه انباشته در خاک و به خون در
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۶
شاهی که برد سجده به خاک درش افلاک
آغشته به خون خفت به خاکش تن صد چاک
آن سر که ز گیسوی نبی داشتی افسر
لب تشنه و مجروح شد آویزه ی فتراک
یک دشت فزون خیره کش بی گنه آویز
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۳
افراشت علم در صف گردون شه ماتم
در ماه محرم
آورد شبیخون سوی دل ها سپه غم
در ماه محرم
گیتی ز شفق خنجری آورد برون باز
[...]