گنجور

کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

گفتم قمرت گفت به چشمش گردی

گفتم شکرت گفت به چشمش خوردی

گفتم بازآ گفت که باز آرودی

گفتم مردم گفت کنون جان بردی

کمال خجندی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۶۰

 

ای خواجه مرا به لطف خود پروری

زآوردن پشت و دنبه فربه کردی

بنشستی و دنبه را به رغبت خوردی

بردی به شکم آنچه به پشت آوردی

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۹

 

ای مهر که نیست چون تو عالم گردی

زین رهرویم ببخش راه آوردی

امروز که را دیدی کاندر ره عشق

بر رخ بودش گردی و در دل دردی

جامی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵

 

هرچند که در حسن و ملاحت، فردی

از تو بنماند، در دل من دردی

سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر

پروانهٔ من شوی و گردم گردی

شیخ بهایی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

تعظیم مرا گرنه به مجلس کردی

نه عاری از این بود مرا نه دردی

تو گردی و من (سحاب) نبود عجب آن

کز فیض (سحاب) بر نخیزد گردی

سحاب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

با نفس صفا و با خرد ناوردی

آنرا باران بر این تگرگ آوردی

کله کل او شکستن آرد همه کس

گر دسته یا نه را شکستی مردی

یغمای جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

گفتی ز چه دوش آن همه جاری کردی

وز ناله ی خود مرا به جوش آوردی

زخمی که ز تیر غمزه راندی به دلم

گر برتو زدند و زنده ماندی مردی

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode