گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی

 

نوفل به مصاف تیغ در دست

می‌کشت بسان پیل سرمست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

از خون روان که ریگ می‌شست

از ریگ روان عقیق می‌رست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

یک ره بنه این قیامت از دست

کآخر به جز این قیامتی هست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

وآنرا که دهان آدمی خست

نتوان به هزار مرهمش بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

نوفل چو به ملک خویش پیوست

با هم‌نفسان خویش بنشست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

مجنون به جواب آن تهی‌دست

از مرکب خود سبک فرو جست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

مالید بر او چو دوستان دست

هرجا که شکسته دید می‌بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

دانم که در این حصار‌ِ سربست

زان ماه حصاریت خبر هست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی

 

چون بوی دمن شنید بنشست

یک لحظه نهاد بر جگر دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی

 

زان یار بداشت در زمان دست

آن بند و رسن همه در این بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی

 

چون بادی از آن چمن بر او جست

بر خاک چمن چو سبزه بنشست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی

 

در کشتگیم امید آن هست

کاری به بهانه بر سرم دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام

 

چون گل کمر دو رویه می‌بست

زوبین در پای و شمع بر دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام

 

کرده به چنان مروتی چست

آن خانهٔ ریگ بوم را سست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند

 

آهسته فراز رفت و بنشست

مالید به رفق بر سرش دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند

 

گوری بکن و بر او بنه دست

پندار که مُرد عاشقی مست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - وداع کردن پدر مجنون را

 

عرشی به طناب عرش زد دست

خاکی به نشیب خاک پیوست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع

 

با وحش چو وحش گشته هم‌دست

کز وحش به وحش می‌توان رست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

 

بر موکب آن سباع زد دست

تا جمله شدند بر زمین پست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

 

القصه چه گویم آن چنان چست

کز دیده برآمد از نفس رست

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۳
sunny dark_mode