گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷

 

دل رفت وز جان خبر ندارم

این بود سخن دگر ندارم

گرچه شده‌ام چو موی بی او

یک موی ازو خبر ندارم

همچون گویم که در ره او

[...]

عطار
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

بی او غم پا و سر ندارم

گر جان برود، خبر ندارم

صیاد بر آشیانه ام تاخت

دانست که بال و پر ندارم

دارم دوهزار دشنه چون بید

[...]

طغرای مشهدی