جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در معنی عشق صادقان و صدق عاشقان
این سقف بلند لاجوردی
روزان و شبان به گرد گردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در معنی عشق صادقان و صدق عاشقان
برخاست ز جای ساده مردی
هرگز ز دلش نزاده دردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - افسانه شب گذرانیدن مجنون و لیلی از جمال هم دور و از وصال یکدیگر مهجور
شب کز سر چرخ لاجوردی
گوی زر خور ز تیز گردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۶ - پیغام فرستادن مجنون پیش پدر تا لیلی را برای وی خواستگاری کند و بردن پدر وی اعیان قبیله را به جهت کفایت این مقصود
ور نه چه کرا کند که مردی
از دغدغه های جمع فردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دیده نوفل مجنون را در بادیه و بر وی ترحم کردن و وی را وعده دادن که لیلی را برای وی خواستگاری کند و ابا کردن پدر لیلی
خونابه ز کاس لاله خوردی
همکاسگی غزاله کردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دیده نوفل مجنون را در بادیه و بر وی ترحم کردن و وی را وعده دادن که لیلی را برای وی خواستگاری کند و ابا کردن پدر لیلی
بر عرصه دشت باده خوردی
دلجویی او زیاده کردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
هر جا که ز پای رهنوردی
دیدی به هوا ز دور گردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - زیادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن لیلی و از انسیان بگسستن و با وحشیان پیوستن
آهو از گرگ رم نکردی
نخجیر ز شیر غم نخوردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
زیر خم طاق لاجوردی
زان زرده زمین گرفت زردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
با هم رفتی و دانه خوردی
تا چشمه آب ره سپردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
هر جرعه می کزان بخوردی
از جا جستی و رقص کردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
یک لقمه ز دست هر که خوردی
صد سنگ خوری و برنگردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
از پنجره های لاجوردی
کم شد سیهی فزود زردی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۷ - در نصیحت فرزند ارجمند رزقه الله تعالی سعادالدارین و اوصله من مضیق خیر العلم الی فسح مشاهد العین
زنجیری سیم و زر نگردی
ساکن نشوی ز رهنوردی
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما
ای ریش تو در کمال زردی
این را ز گه که رنگ کردی؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - تبع ترجیع بند شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده
مردیم و ز کین ما به دردی
کشتی و هنوز در نبردی
وابُردن دل مبارکت باد
این بار مرا تمام بردی
یک نقش مراد برنیارم
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
هر صفحه در او عذار وردی
هر سطر درو بهار دردی
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
دوشم میگفت رهنوردی
در راه طلب جریده گردی
مگذار قدم به وادی عشق
از راه روان اگر نه فردی
پس همراه سالکان درین دشت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۹ - داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
گر راه خدای مینوردی
بگذار طریق هرزه گردی