سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۳
در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
ساقی ز کرم نواخت ما را
خمخانه بریخت بر سر ما
ما جام و بر آب چون حبابیم
دریاب ز ما و ما ز دریا
عشقست که هیچ جا ندارد
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷
موج است و حباب و آب و دریا
هر چار یکی بود بر ما
هم آب و حباب و آب دریا
دریا داند حقیقت ما
بنگر به یقین که جز یکی نیست
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱ - ترجیع بند
شد گنج نهان ما هویدا
گنجی که از اوست عین اشیا
گنجی که عطای فیض او داد
یاقوت به کوه و در به دریا
گنجی که ز کاف و نون او شد
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱ - ترجیع بند
ماییم امین سر اسما
ماییم حقیقت مسما
در صورت آب و خاک پنهان
در خال و خط نگار پیدا
ای حسن تو در جهان خوبی
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱
خورشید رخت چو گشت پیدا
ذرّات دو کَون شد هویدا
مهر رخ تو چو سایه انداخت
زان سایه پدید گشت اشیاء
هر ذرّه ز نور مهر رویت
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۵
بود ایوان قرب شاه والا
به آن ایوان مرو بسیار بالا
که ترسم چون ازان ایوان درافتی
ز هر افتاده ای محکمتر افتی.
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴ - پایه معراج سخن را از قمه عرش گذرانیدن و به اول درجه از درجات معارج قدر او صلی الله علیه و سلم رسانیدن
برداشت قدم ز ریگ بطحا
افراشت علم به سنگ اقصی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - استفسار کردن اهل قبیله مجنون از حال وی و اطلاع یافتن بر محبت وی با لیلی
همگردن آهوان صحرا
همشیون بلبلان شیدا
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را و اضطراب نمودن وی از آن
چون لام الفند هر دو یکجا
تو چون الف ایستاده یکتا