اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
بی روی تو، روی خرمی نیست
در عشق تو، جای بی غمی نیست
جز با سر زلف تو، فلک را
در شیوه ی جور، همدمی نیست
گفتی که بحکم توست، دل را
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
بازار تو را کرانهای نیست
آزار تو را بهانهای نیست
آمد ز دهن دلم ز آتش
بیقصه تو زبانهای نیست
تا بوده هزار بار بالین
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
کار ستمت بجان رسیده است
این کارد باستخوان رسیده است
آهی که جهان بهم برآرد
از دل بسر زبان رسیده است
در وعده تو نمی رسم من
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
نام تو، بهر زبان در افتاد
شوری به همه جهان در افتاد
در حیرت عارض تو خورشید
از طارم آسمان در افتاد
هنگام نظاره تو حورا
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
با سرو قدت چمن بسوزد
وز مشک خطت ختن بسوزد
جائی است جهان تو که آنجا
شهبال عقاب ظن بسوزد
عشاق تو را ز شعله دل
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
لعل تو به نکته دُر چکاند
وین قاعده کس چو تو نداند
در حسن رخت بدست مردی
از ماه خراج ها ستاند
خورشید نمیرسد بگردت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
چون با غم تو قرار گیرم
از هر دو جهان کنار گیرم
با بخت ز جیب سر بر آرم
چون دامن آن نکار گیرم
وز مرتبه دست خود ببوسم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳
ای در دل و جان سواری تو
شیران جهان شکان شکاری تو
در پای در آرد عافیت را
بیداد بدستیاری تو
وی دشمن جان من جهانی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
توسن بسر عنان بمن ده
وان لعل شکر فشان بمن ده
این چهره چوزعفران نگه کن
آن لعل شکر نشان بمن ده
پنهان ز رقیب، نیم بوسی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
من تنگدل و تو تنگ خوئی
من خوب سخن، تو خوبروئی
با من بکن آن که لطف یزدان
با روی تو کرد، از نکوئی
برتنگ دلی من به بخشای
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
ای عهد تو جمله نانمازی
مهر تو چو صبر من مجازی
در پای هزار محنت افکند
عشق تو مرا، بدست بازی
از زلف تو وام گرد گوئی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵
جانا، همه آیت نکوئی
درشان تو آمده است گوئی
یک گل چو رخت بدست ناید
گر در چمن جهان بجوئی
حسنت ببرد زبان سوسن
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
چون گشت رخ چمن دل آرای
وقت است به عیش کن دلا، رای
بفزود جمال باغ، در ده
آن انده کاه شادی افزای
آراسته شد ز گل در و دشت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
بس کاین دل زار ریش کردی
گفتم زینهار بیش کردی
دل شیشه نازک و غمت سنگ
آسان شکند چوریش کردی
فرمان هوای خویشتن را
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
ای قاعده ی بزرگواری
از حزم تو برده استواری
با طوق کفایت تو تقدیر
بر طاق نهد فلک سواری
اندر صف کار سازی ملک
[...]