مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷
ای لعل تو دستگیر شکر
وی جزع تو پایمرد عبهر
هم جزع ترا سپهر در دام
هم لعل ترا ستاره در بر
واداشته ای مه فلک را
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱
تا دستخوش جهان شدم من
در دست قناعتم ممکن
خود را به هزار فن گسستم
از همدمی جهان پر فن
تا پیشرو آتش اثیرست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
در کوی تو عقل بی قراریست
بی روی تو روح سوگواریست
هر تار ز نرگس تو تیری است
هر موی طره تو ماریست
وصل است ز تو نخست پس هجر
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد
عالم رخ چون نگار دارد
تا خوشی باغ برقرارست
بلبل دل بی قرار دارد
گر لاله سیه دل است شاید
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۷
از عشوه روزگار فریاد
کو خود ز وفا نمی کند یاد
آباد بر آن کسی که او هست
از بندگی زمانه آزاد
بر عمر مساز تکیه چون هست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۰
هر کو ز نژاد آدم افتاد
شادی به نصیب او کم افتاد
بنمای دلی که او درین دور
از صدمه غم مسلم افتاد
زخمی که زمانه بر دلم زد
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۶
هر دوست که اختیار ما بود
واندر بد و نیک یار ما بود
از غایت لطف و مهربانی
غمخواره و حق گزار ما بود
از طبع لطیف و طلعت خوب
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۳۳
گفتم که به زیرکی تمامم
شاید که خرد بود غلامم
هر چند که توسن است گردون
از دانش من شدست رامم
از جهد و کفایت من است این
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۳۵
ما را که سر آمد جهانیم
وز دولت و ملک داستانیم
فرمانده خطه زمینیم
آرایش چهره زمانیم
بنگر که چگونه در زمانه
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰
شاها تویی آنکه از بزرگی
بر سقف سپهرت آستانهست
دست ستم زمانه بکشست
تا دست تو بر سر زمانهست
از دور فلک نصیبه تو
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰
ای یازده امهات و نه آب
نازاده خلف تر از تو فرزند
قهر تو دو رخ نهاده بر زهر
لطف تو سه ضربه داده بر قند
شیر اجم از تو ریسمان صید
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹
این قوم نگر که باز هستند
در ملک قوام بی قوامان
از خبث عقیده زرد رویان
وز خون پیاله سرخ فامان
از دم سردی فقاع طبعان
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰
ای خواجه تویی معامل من
برخیز ز خواب و چشم وا کن
بردار ترازوی زنخدان
وین گو ز مرا به پشم وا کن
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳
ای کلک تو بر عروس کاغذ
صد عقد ز مشگ ناب بسته
دست و قلمت کلاله حور
بر گردن آفتاب بسته
بویی ز تو چرخ شیشه کردار
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۴
شاها! تویی آنکه از دل تست
آوازه ماه و خور شکسته
صد بار کف چو آفتابت
بر ابر بهار بر شکسته
بر چهره ملک دست فتحت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۶
ای رای رفعیت آسمان را
پیموده و در میان گرفته
خاک قدم تو منزل خویش
بر تاریک آسمان گرفته
بیشی زجهان ازین سبب راست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹
عیسی نفسا! تویی که هر دم
لطف و کرم از نوم فرستی
وز قرصه آفتاب دولت
قسمت همه پرتوم فرستی
مردم نیم از ره حقیقت؟
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۸
الصبح علی الضلام مقبل
ان تسق لنا المدام عجل
بنشان ز من ای غم تو مشکل
زان آب حیات آتش دل
سقیا لک فاسقنی حراما
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۳
هجرانک محرق فؤادی
اعراضک زاید ودادی
با حسن تو کاسدست امروز
بازار هر آنکه بد روادی
عش فی فرح و فی سرور
[...]