واعظ قزوینی » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۵
شد وقت کوچ کوچ، بنال ای دل حزین
شد عمر پوچ، پوچ بکش آه بعد از این
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۳۵ - بادبرک ساز
نگار بادبرک ساز را من مسکین
به آسمان رود از پای و کشم زمین
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
از بهترین سلالهٔ آدم توئی بهین
بر مهترین کلالهٔ حوا توئی مهین
در خاتم رسالتی ای ختم انبیا
همچو نگین به خاتم و چون نقش درنگین
تو بَدرِ ازهری و همه انبیا سُها
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۷ - عماد کرمانی نَوَّرَ اللّهُ مَرْقَدَهُ
بر لوح جان نوشتهام از گفتهٔ پدر
روز ازل که تربت او باد عنبرین
کای طفل اگر به صحبت افتادهای رسی
شوخی مکن به چشم حقارت درو مبین
گر در جهان دلی ز تو خرم نمیشود
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۴ - در ستایش میرزا تقیخان امیرنظام گوید
امسال گویی از اثر باد فرودین
جای سمن ثریا میروید از زمین
گویی هوا لطافت روح فرشته را
پیوند داده با نفس باد فرودین
یک آسمان کواکب هر دم چکد ز ابر
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۸ - در ستایش محمدشاه غازی طاب الله ثراه فرماید
در ملک جم ز شوق شهنشاه راستین
از جزع خویش پر زگهر کردم آستین
چون خواستم به عزم زمین بوس شه ز جای
برخاست از جوارح من بانگ آفرین
گفتم به خادمک هله تاکی ستادهای
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۲ - در مدح محمد شاه غازی انارالله برهانه گوید
ماه دو هفت سال من آن یار نازنین
هر هفت کرده آمد یک هفته پیش ازین
پی خسته دم گسسته کمر بسته بیقرار
می خورده ره سپرده عرق کرده خشمگین
برجستم و دویدم و پرسیدمش خبر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۳
صدری که سوده روح به پا صد رهش جبین
در صف به خون و خاک نگون شد ز صدر زین
افراخت اختر تعب از خاک تا سماک
انداخت فرش تعزیت از عرش تا زمین
هر پیکری ز رامش و آرام و امن و فرد
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۱
این گفت و رفت از خود و افتاد بر زمین
برخاست بار دیگر و با گریه گفت این
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۷
بایع خدا متاع بلا مشتری حسین
شد راست زین معامله تا حشر شور و شین
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۲
از خویش امیدم آنکه نراند ز نشأتین
والی هشت روضه ولی خدا حسین
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیستم
دست قضا چو خون حسین ریخت بر زمین
آندم قدر، ز روی نبی گشت شرمگین
ذرّات کاینات قرین فنا شدند
چون شد قِران مهر و مهش با سنان کین
نزدیک شد به هم خورد اوضاع روزگار
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیستم
دست قضا چو خون حسین ریخت بر زمین
آندم قدر، ز روی نبی گشت شرمگین
ذرّات کاینات قرین فنا شدند
چون شد قِران مهر و مهش با سنان کین
نزدیک شد به هم خورد اوضاع روزگار
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید
آنکه ز جور دور فلک با دل غمین
رو در بقیع کرد که ای مام بیقرین
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - وله
ظل ملک که چرخ به جان بوسدش زمین
خرم به فضل وی زره آمد چو فرودین
بس عود سوخت خادم او گرم شد سپهر
بس گل فشاند موکب او نرم شد زمین
ایام رفتن او را مریخ در یسار
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵
تا شد دلم شکسته آن زلف عنبرین
برداشتم درست دل از عقل و جان و دین
سودا بد آنچه در سر شوریده شد مکین
در هر کجا ز حلقه دیوانگان بر این
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
در روز رزم گر بنشیند به پشت زین
از هیبتش به هم شکند پشت مشرکین
رنگین کند زخون یلان دامن زمین
دست یداللهش چو درآید ز آستین
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی
چون اوفتاد شاه شهیدان، زصدر زین
گفتی فتاد پیکر خورشید بر زمین
ناگه زشست سنگدل ظالمی رسید
تیری زره شکاف سه پهلوش بر جبین
آهی کشید از دل پر درد و، پس نمود
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک
یارب! به پیکری که فکندند بر زمین
یارب! به سینه ای که لگدکوب شد ز کین
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک
ایران و هر که هست در این پاک سرزمین
یعنی ز مردمان خداترس و پاک دین