گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۷

 

هیچم غم تو از دل پر خون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم

بسیار جَهْدْ کردم و بیرون نمی‌رود

افسانه‌ها که بر سر دل می‌کنم ولیک

[...]

حکیم نزاری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

از سر هوای وصل تو بیرون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

چشمم نظر به غیر جمالت نمی‌کند

باد نو از طبیعت موزون نمی‌رود

تا دورم از کنار تو یک لحظه نگذرد

[...]

کمال خجندی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود

در دل چنان نشسته که بیرون نمیرود

پندم مده که گر همه عالم کنند سعی

سودای لیلی از دل مجنون نمیرود

از آتش فراق دل عالمی بسوخت

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود

وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود

نام وفا مبر که دلم از جفا پرست

این داغهای کهنه بافسون نمی رود

صد گونه گل ز منزل لیلی شکفت و ریخت

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

هرگز به سیر گل دل محزون نمی‌رود

یار از خیال غم‌زده بیرون نمی‌رود

عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است

کار وفا ز پیش به افسون نمی‌رود

مردان به جا به عزم و توکل رسیده‌اند

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴

 

از دیده ام کدام نفس خون نمی رود

سیل هزار زهر به جیحون نمی رود

غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه

از خلوت وصال تو بیرون نمی رود

تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵

 

از چشم من خیال تو بیرون نمی‌رود

لیلی ز پیش دیدهٔ مجنون نمی‌رود

از بس دلم به تیر تو الفت گرفته است

از خانهٔ کمان تو بیرون نمی‌رود

در دل هزار درد و لب از ناله بسته‌ایم

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۴

 

حکم خرد به مردم مجنون نمی‌رود

دیوانه است هرکه به هامون نمی‌رود

هرچند پیر گشت و فراموشکار شد

بیداد ما ز خاطر گردون نمی‌رود

استادگی ز تیزی شمشیر عشق اوست

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود

از دل هوای درد تو بیرون نمی‌رود

هرچند ناز دامن لیلی کشد، دلش

باور مکن که از پی مجنون نمی‌رود

زین چشم خون‌فشان که مرا هست، چرخ را

[...]

قدسی مشهدی