گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶

 

ای شخص تو نشانه تیر محن شده

روحت به بارگاه صفا مرتهن شده

بی روی تو گرفته شکن روی آفتاب

وز رفتن تو سخن بی شکن شده

ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - هفت بند نینوایی

 

ای تشنه لب سرت ز چه دور از بدن شده

غسلت ز خون و، گرد و غبارت کفن شده

جسم تو پاره پاره به روی زمین ولی

بر نی سرت نظارهٔ هر مرد و زن شده

تو حشمت الهی و ز بیداد اهرمن

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode