گنجور

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمی‌کند

تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمی‌کند

روشن نمی‌شود ز رمد، چشم سالکی

تا از غبار میکده، دارو نمی‌کند

گفتم: ز شیخ صومعه، کارم شود درست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

مستان که گام در حرم کبریا نهند

یک جام وصل را دو جهان در بها دهند

سنگی که سجده‌گاه نماز ریای ماست

ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱

 

جای دگر نماند، که سوزم ز دیدنت

رخساره در نقاب ز بهر چه می‌کنی؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

صوفى نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازى چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

اى کبک خوش‌خرام که خوش می‌روى بناز

غره مشو که گربه‌ى عابد زاهد نماز کرد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۳

 

اظهار عجز پیش ستم پیشه ابلهیست

اشک کباب باعث طغیان آتش است‌

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

فکر دگر نماند فغانی بیار جان

عاشق بدین خیال و تامل ندیده ام

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

خاقانیا به تقویت دوست دل مبند

ور غصه و شکایت دشمن جگر مخور

بر هیچ دوست تکیه مزن کو به عاقبت

دشمن نماید و نبرد دوستی به سر

گر دوست از غرور هنربیندت نه عیب

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای غایب از دو دیده چنان در دل منی

کز لب گشودنت به من آزار می‌رسد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

بی درد دل حیات چو ذوقی نمی دهد

آسودگان به عمر خود آیا چه دیده اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای مردگان ز خاک یکی سر به در کنید

بر حال زنده بتر از خود نظر کنید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای اهل شوق وقت گریبان دریدن است

دست مرا به سوی گریبان که می برد؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

شبها تو خفته، من به دعا کز تو دورباد

آه کسان که بهر تو در خون نشسته اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

بلبل اگر نه مست گل است این ترانه چیست؟

گر نیست عشق زمزمه ی عاشقانه چیست؟

ساقی اگر نه پرده فتادی زروی کار

می گفتمت که نغمه ی چنگ و چغانه چیست

پرواز کرد طایر ادراک سالها

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف

مطرب زد این ترانه که می نوش و لاتخف

آیا بود که صف نعالی بما رسد

چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف

بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

تیری زدی و زخم دل آسوده شد از آن

هان ای طبیب خسته دلان مرهم دگر

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

آن خون گرفته ای که تو ساقی او شوی

پیدا شراب نوشد و پنهان جگر خورد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

سرو امل بباغ چنان تازه گشت هان

پائی برون نه از در دروازه جهان

عزلت طلب که از غم این چار میخ دهر

گردون هفت خانه به عزلت دهد امان

افعی دهر اگر بزند بر دلت مترس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

یوسف وش آن که زود رود بهر فتح باب

محتاج التفات کلیدش نمی کنند

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳