گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

ام النسا ببین که چه بیداد کرده ای

و از کین چها در این ستم آباد کرده ای

کشتی مرا که زنده کنی زاده عزیز

بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای

در عزل این غلام و به اخراج این کنیز

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۴ - به میرزا حسن مطرب نگاشته

 

ننگ آیدم ز پرهمای ارچه بوم چرخ

می پرورد به سایه بال مگس مرا

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۸۱ - به گرگین خان نوشته

 

لب از لبی چو چشم خروس ابلهی بود

بر داشتن به گفته بیهوده خروس

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۹۹ - به دوستی نگاشته

 

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۱ - به یکی از دوستان نگاشته

 

این مهر را زوال نباشد به حکم آنک

ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۱ - به یکی از دوستان نگاشته

 

پیران سخن به تجربه گفتند گفتمت

هان ای جوان که پیر شوی پند گوش مکن

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۷ - به دوستی نوشته

 

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۵ - به یکی از دوستان نگاشته

 

در راه باد عود بر آتش نهاده اند

یا خود در آن زمین که توئی خاک عنبر است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۷ - به یکی از دوستان نوشته

 

گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار

کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۳ - به میرزا اسمعیل هنر نوشته

 

زنهار دیگ مهر فرومایگان مپز

زیرا که پخته هوست خامی آورد

زیبا کند نشست تو او را نشان زشت

پیوند او ترا همه بدنامی آورد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۰ - به یکی از دوستان نوشته

 

از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح پرور است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

مگذار ضایعم که مرا عنف روزگار

بر اعتماد لطف تو ضایع گذاشته است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو

کو را دوباره باز فرستم به سوی تو

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

با دست که فشاری و که مالیش به پای

بیچاره من که پیش تو از غوره کمترم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته

 

گفتم که این نخست خداوندی تو نیست

ای انوریت بنده و چون انوری هزار

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۴ - ایضا از قول علی اکبر خان دامغانی نگاشته

 

این قاصد از کدام زمین است مشکبوی

وین نامه در چه داشت که گیتی معطر است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲۶

 

مگذار ضایعم که مرا عنف روزگار

بر اعتماد لطف تو ضایع گذاشته است

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode