گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۵ - مسمط

 

هرکس که دید خال و خط و موی و روی تو

آشفته شد چو موی تو بر گرد روی تو

در جست و جوی وصل تو و گفت و گوی تو

سرگشته ام به هر طرف از آرزوی تو

ناقابل است آن که بنامد به کوی تو

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۶

 

دانی بیان آنکه اذا الشمس کورت

معنی چه گفته‌اند بزرگان پارسا

یعنی وجود «فضل » سر از خاک برگرفت

خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۷

 

جرمی که کرده ام اگر آری به روی من

مانند ابر آب شوم در دم از حیا

گر من گنه کنم کرمت بی نهایت است

شب را امید هست که روز آید از قفا

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۸

 

توبه کند کسی که به وقت گل از شراب

کی توبه اش قبول کند غافرالذنوب

قطع تعلق از همه لذات کرده‌ایم

الا ز جام باده گلگون و روی خوب

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۹

 

آدم به سهو کرد خطایی و سجده کرد

زو درگذشت حق که خداوند عالم است

بر آدمی ز غفلت اگر واردی رود

تو نیز درگذر که ز فرزند آدم است

نسیمی
 
 
sunny dark_mode