صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۱ - خبر بردن خادمه
دید که بنشسته به تخت مراد
خادمه را چشم چو بر وی فتاد
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۷ - آمدن خادمه از بر معشوق
صوفی ازین صبر برآید مراد
کس چو تو بی صبر به عالم مباد
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
زاده عشقی هم ازو خواه زاد
باش بدو شاد و ازو جو رشاد
روی به عشق آر که جز عشق نیست
عاشق و معشوق و مرید و مراد
راه مده وهم دویی را به خود
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال
سطر حروفش ز بیاض و سواد
داده ات از نور و دخانست یاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
سطر نخست از ورق این سواد
قدس نژادان تجرد نهاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
نقش نخستین چه بود زان جماد
کز حرکت بر در او ایستاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره
ناقه تنزیه چو تنها فتاد
پای ز معموره به صحرا نهاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۳ - در منقبت قطب الطریق غوث الخلایق خواجه بهاء الملة والدین محمد البخاری المعروف به نقشبند قدس الله تعالی سره
تاج بها بر سر دین او نهاد
قفل هوا از در دین او گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۴ - در دعای دولتخواهی جناب ارشاد پناهی خواجه ناصرالدین عبیدالله ادام الله تعالی ظلال ارشاده علی مفارق الطالبین الی یوم الدین
رقعه او نور ده هر سواد
بقعه او ثانی خیرالبلاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۵ - در فضیلت مطلق سخن که در فضیلت وی سخن مطلقا نیست
گرچه سخن هست گرههای باد
در گرهش بین گهر صد گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۶ - در فضیلت کلام موزون که هر نوع از آن بحریست مشحون به لآلی مکنون و جواهر گوناگون
عقد حمایل که به بر جلوه داد
عقده صبر از رگ جانم گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۸ - در کشف پرده از حقیقت دل و در بیان آنکه دل در پهلوی صاحبدل دل شود
هر که بر این مهره چو خر دل نهاد
در گرانمایه به خر مهره داد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۹ - صحبت اول با پیر روشن ضمیر در تاریکی شب ظن و تخمین و رسیدن مرید به واسطه وی به دولت علم الیقین
روشنیی در دل تنگم فتاد
تیرگی غفلتم آمد به یاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین
بس که سر افراخته زو گردباد
خیمه گردون شده ذات العماد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین
گوش کرامت به خطابم نهاد
درج حقیقت به جوابم گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۶ - مقاله سیم در بیان آنکه آدمیت آدمی نه به صورت ماء و طین است بلکه به سعادت اسلام و دین است و اول ارکان این سعادت اقرار است به کلمتین شهادت
یعنی ازین شهد که صافی فتاد
هر که مگس طبع بود دور باد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۶ - مقاله سیم در بیان آنکه آدمیت آدمی نه به صورت ماء و طین است بلکه به سعادت اسلام و دین است و اول ارکان این سعادت اقرار است به کلمتین شهادت
روی در آن کن که تو را روی داد
صد در امید به رویت گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
شکر خدا گوی که توفیق داد
ره به سوی خانه خویشت گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۶ - مقاله هشتم در اشارت به عزلت مشتمل بر عزت که بی «عین » علم زلت است و بی «زای » زهد علت
چند درین ششدره بی گشاد
عمر دهی از دم اینان به باد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۸ - مقاله نهم در اشارت به صمت که سرمایه نجات و پیرایه رفع درجات است
در دلت از غیب گلی چون گشاد
از دم ناخوش مده آن را به باد