×
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو
دست تظلم ای پسر، در که زنم زدست تو
بسکه ز راه عربده، در دل هوشیار من
تیر تمام کش کشد، نرگس نیم مست تو
از تو شکسته ام چو گل تابکی ای مه چگل
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶
در صدد هلاک من شیوهٔ چشم مست تو
مرد کشی و سرکشی عادت زلف پست تو
غیرت دل نشاندم بر سر آتشی دگر
هر نفسی که بنگرم با دگری نشست تو
هر سر مویت، ای پسر، دست گرفته خاطری
[...]