گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - فی منقبة مولای متقیان اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام

 

قرطه ی رز چاک زد لعبت سیمین بدن

اشک ملمع فشاند شمع مرصع لگن

خیری خور بردمید از دل خارای کوه

مرغ چمن برکشید زمزمه ی خار کن

دانه ی گاورس چید باز سپید سحر

[...]

۷۰ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

خادمه ی عود سوز مطربه ی عود ساز

شمع نه و عود سوز چنگ زن و عود ساز

صبح بر آمد ببام مرغ درآمد بزیر

صبح تبسّم نمای مرغ ترنّم نواز

مجلسیان سحر محرم اسرار عشق

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

باز بر افراختیم رایت سلطان عشق

بار دگر تاختیم بر سر میدان عشق

ملک جهان کرده ایم وقف سر کوی یار

گوی دل افکنده ایم در خم چوگان عشق

از سر مستی کشیم گرده رهبان دیر

[...]

۱۳ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان

شمع شبستان دل گلبن بستان جان

گاه صبوحست و جام وقت شباهنگ و بام

صبح دوم در طلوع مرغ سحر در فغان

مردم چشمم شبی تا بسحر پاس داشت

[...]

۷ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان

لعل زمرّد نقاب گوهر یاقوت کان

زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد

هندوی آتش نشین کوثر آتش نشان

چشم گهرپاش من قلزم سیماب ریز

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب

وی دل پرخون من هم نمک و هم کباب

خطّ و لب دلکشت طوطی و شکرّستان

زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب

موی تو و شخص من پر گره و پرشکن

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵

 

گفتمش ای ماهرو نام تو خود چیست گفت

گوشهٔ ابرو مرا بر طرف مه نگر

۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۷

 

نام تو که هست چون منت بنده هزار

گر زانک هزار نیست صد باری هست

۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

ما زرخ کار خویش پرده برانداختیم

با رخ دلدار خویش نرد نظر باختیم

مشعله ی بیخودی از جگر افروختیم

واتش دیوانگی در خرد انداختیم

بر در ایوان دل کوس فنا کوفتیم

[...]

۷ بیت
خواجوی کرمانی