گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

جزع یمانش شد از شبه گهر آمود

دیده نم آرد چو گشت خانه پر از دود

گفتمش از خط جمال حسن بکاهد

روشنی ماه در سواد شب افزود

جام سفالینه هست و کنج خرابات

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

یوسف مصری اگر جمال تو بیند

خویش به بازار پیر زال تو بیند

ذوق خیال تو برده از دلم آرام

تا چه کند باز اگر جمال تو بیند

یوسفش آید به دیده گرگ زلیخا

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

رابطه دل به غمزه راه ندارد

کشور ما تاب این سپاه ندارد

دل به نگاهش مده که ترک سپاهی

ملک بگیرد ولی نگاه ندارد

زین تن کاهیده در رمد دل سنگش

[...]

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode