رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۹ - آذری طوسی قُدِّسَ سِرُّه
چو مستولی شود درد جدایی، تن به مردن ده
دوای این مرض را هیچکس جز من نمیداند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۲۷ - اسیری اصفهانی
خوش است این باغ اما باغبانش حیف نتواند
گلی بر شاخسار و بلبلی در آشیان بیند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۷ - بسحق شیرازی
پس از سی چله بر من کشف شد این راز پنهانی
که بورانی است بادنجان و بادنجانست بورانی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
شراب عشق میسازد ترا از سرکار آگه
نه تدقیقات مشائی و تحقیقات اشراقی
بهائی خرقهٔ خود را مگر آتش زدی کامشب
جهان پر شد ز دود کفر و سالوسی و زراقی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دلی هشیار میباید
مرا امید بهبودی نمانده است ای خوشا روزی
که میگفتم علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق اما جنونش را
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۰ - تشبیهی کاشانی ره
به این یکمیفروشدعشوهزانیک میخردحیرت
به ذرات جهان خورشید من گرم است بازارش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۰ - تشبیهی کاشانی ره
یکی برخود ببال ایخاک گورستان زشادابی
کهچونمنکشتهایزاندستوخنجر،درلحد داری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
بیا بیدار شو جانا اگر داری سر یاری
که دولتها عیان دیدم من اندر سیر بیداری
مشو غافل اگر مردی که غفلت خواب میآرد
بغیر از خواب حیوانی فراوان خوابها داری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه
به طعنه گفت خسرو توانی رستن از دستم
توانم خاصه با این زور بازویی که من دارم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه
به دامن مینهفتم گریه ناگه مست بگذشتی
شدم رسوا من تردامن و صد چاک دامن هم
ملامت بر دل صد پارهٔ عاشق بدان ماند
که باشد زخم شمشیر و بدوزندش به سوزن هم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه
حسد میبردی ای دشمن به عقل و دانش خسرو
بیا تا بر مراد خاطر خود بینی اکنونش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۹ - داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
خدا را عاشقان کعبه بربندید محملها
که گر شوق درون باشد شود نزدیک منزلها
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۹ - داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
خدا جویی سزا باشد سراندازان فانی را
که عاشق در نظر نارد طریق صرفه دانی را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۷ - سعدی شیرازی نَوَّرَ اللّهُ روحه
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸۷ - شکیب شیرازی رحمة اللّه علیه
دو عالم را جزای قاتل من ده خدای من
که بس باشد همین ذوق شهادت خون بهای من
چو نفی نفی اثبات است از کشتن نمیترسم
بقای من چوشمع کشته باشد در فنای من
گذشتن از شراب دهر نبود پیش من مشکل
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۸ - عبداللّه بلیانی کازرونی
به کین ما کمربندد کسی کش بخت برگردد
چووقت مرگ مارآیدبه گردِ رهگذر گردد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۹ - عظیم دهلوی عَلَیهِ الرَّحْمةِ
به غارت رفت یاخون گشت یامحو تماشا شد
خداداند چه پیش آمد دل دیوانهٔ ما را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
لب دریا همه کفراست ودریا جمله دین داری
ولیکن گوهر دریا ورای کفرو دین باشد
درین دریا که من هستم نه دریایم
نداند هیچکس این سرّمگر آنکو چنین باشد
توصاحبنفسیایغافلمیان خاک وخونمیخور
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
الا ای یوسف قدسی برآ از چاه ظلمانی
به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی
هزاران چشم میباید که برکارِ تو خون گرید
تو خود گو بادوروزه عمرهمچون گل چه خندانی
بر آن مرکب مگر خود را به مقصد افکنی زاینجا
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
سگی کاندر نمکزار اوفتد گم گردداندروی
من این دریای پرشورازنمککمترنمیدانم