فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
چنان دلشاد شد آزاده رامین
که مرده باز یابد جان شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
جوابش داد ویس و گفت چندین
چرا در دل گرفتی مهر رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
به یک سو نه سخنهای نگارین
بگو تا کی ببینی روی رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چنان چون بود کار ویس و رامین
که هست آغازش آینده به آیین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
شهنشه رفته از مرو نو آیین
به مرو اندر بمانده ویس و رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چو آگه گشت شاهنشاه ز رامین
که سر برداشت نالنده ز بالین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چو آمد نامهٔ موبد به رامین
به درگاهش دمان شد نای رویین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
ز جانش خوشتر آمد مهر رامین
چه خوش باشد به دل یار نخستین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
هم اکنون بانگ کوس و نای رویین
ز در گاهش رسد بر ماه و پروین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
به تیر و یوز و باز و چرغ و شاهین
شکار دلت خواهد کرد رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
که جان بسپرد ویس از بهر رامین
به صد جان می خرم من نام چونین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
اگر گویم یکی زین هر دو بگزین
بهشت جاودان و روی رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
رفیدا یار موبد بود و رامین
چو ارغش یار ویرو بود و شروین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
هنر آن روز ویرو کرد و رامین
گه این زان گوی برد و گاه آن زین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
نه موبد جفت من بودی نه رامین
نَبهره دوستان دشمن آیین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو ایزدیار و گردان شاه و رویین
چو آب ناز و همچون ویس و شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
همی گفتی چنین دلخسته رامین
تن از آرام دور و سر ز بالین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
زبان بگشاد بر دشنام و نفرین
همی گفت از جهان گم باد رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چو بشنید این سخن آزاده رامین
بسی بر زشت کیشان کرد نفرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
چنان چون راه مهر افزای رامین
چو کاری تلخ کش انجام شیرین