گنجور

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته

 

فلک زد گشت چون غم را خزینه

زدستم قفل بر صندوق سینه

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته

 

دو دستم قرعه آمد تخته سینه

بعلم رمل هستم بی قرینه

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن

 

مگر ذوق سخن دارد به سینه؟

که دارد در میان خود سفینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن

 

جبابش از زر ماهی خزینه

چو خوبان در کف موجش سفینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو

 

روان می کرد اسباب و خزینه

شده مجموعه ی آنها سفینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو

 

صدف را شد ز زخم تیغ کینه

چو پشت گوش ماهی، روی سینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو

 

تفک را هر نفس از نقد کینه

تهی می گشت و پر می شد خزینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

چو خوبان در کف موجش سفینه

حبابش از زر ماهی خزینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

به عزت جای داد آن بی قرینه

چو بیت انتخابم در سفینه

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

رفیقی داشتم با خود قرینه

که تنها نیست مصرع در سفینه

سلیم تهرانی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

چو خواهد شعبه رقص زرینه

نهفته کی بماند یک دفینه

طغرای مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور

 

نهد بر آب دریا گرچه سینه

رود بر روی موج گل، سفینه

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور

 

بود سیمین‌برانش در خزینه

ز صد گنج روان در هر سفینه

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - مثنوی به طرز نعت

 

چو روضه روضه ای همچون مدینه

بود صندوقه اش صندوق سینه

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در تعریف چهار باغ باقی جان

 

چه خانه خانه همچون سفینه

درو از موج آبش راه زینه

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در تعریف چهار باغ باقی جان

 

چراغ پاسبانش آبگینه

صدف را جای روغن گشته سینه

سیدای نسفی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode