گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

مکش چندین کمان بر تیر تدبیر

که از تو بر تو می‌آید همان تیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

جوانی را و آن بالای چون تیر

درین ره باختی و آمدی پیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۱ - المقاله الثامنه عشر

 

کنون زشتست حرص از مردم پیر

گنه خود چون بود با موی چوی شیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

ز سودای جوانی گفت ای پیر

بچندست آن کمان پیش آی زرگیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه عشر

 

درین نه کاسهٔ جان سوز دل گیر

گرت روزی عروسی کرد تقدیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقاله العشرون

 

بگیر آن حلقه را در وقت شبگیر

دل شوریده را درکش بزنجیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

حریصی را مکن بر خویشتن چیر

که جان پاک تو گردد ز تن سیر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

مکن کس را ز عام و روستا چیر

که خلقی را به ظلم از جان کند سیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

نه شمشیر آن تواند کرد و نه تیر

که در وقت سحر آه دل پیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

چو من شاهی که زیراین کهن دیر

بشاهی میزنم بانگ و لاغیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

خدایا میندانم هیچ تدبیر

شدم دیوانه زان موی چو زنجیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

دل همچون کباب و موی چون شیر

کباب آورد و شربت دایهٔ پیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بسی بر بام میشد شام و شبگیر

بتهمت اوفتاد آن دایهٔ پیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو بسیاری بگفت آن دایهٔ پیر

برآمد آن جوان را روی چون قیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بجست از من دل دیوانه چون تیر

نگه چون دارم از زلفش بزنجیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

از آن پاسخ چنان شد دایهٔ پیر

که گفتی خورد بردل زان جوان تیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ

 

نمیآورد طاقت دایهٔ پیر

که گلرخ زار مینالید چون زیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

چو دایه این سخنها کرد تقریر

گل بی برگ آبی شد ز تشویر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

جوان چون دید روی دایهٔ پیر

زخنده شکّرش آمیخت با شیر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

چرا باز آمدی ای جادوی پیر

که نتوان زد چو تو جادو بصد تیر

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۷
sunny dark_mode