×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
تو دانایی و بر گفتار دانا
بود آسان فریب مرد برنا
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۲) حکایت آن دیوانه که تابوتی دید
بدیشان گفت دیوانه که برنا
اگرچه بود در کُشتی توانا
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
پزشگان را بیاوردند دانا
برای درد آن گلبرگ رعنا
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
گهی میگفت کای سرگشته برنا
چه باید کور را جز چشم بینا؟
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹ - وله ایضا
خطی بنوشته بودی بهر من پار
کزان شد کار عیش من مهنّا
کرم فرمای و دیگر بار بنویس
که نیکوتر بود خط مثنّا
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۴ - رفتن جمشید به اقامتگاه خورشید
برون آمد چو گل سر مست و رعنا
به یک پیراهن از خرگاه مینا
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۶ - در نصیحت فرزند خود شمس الدین محمد طال عمره گفته شده
تحمل کن ز اعلا و ز ادنا
که خوش گفت این سخن آن مرد دانا
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۰ - نادری کازرونی
ز خود تا خود ز اعلا و ز ادنا
به خود تا خود ز نابینا و بینا