گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۶) حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر

 

که در برگیرمت من بَر لب کِشت

گر امشب بایدم دو ک کسان رشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر

 

وبال تست اگر خوبی وگر زشت

فزون از ده گزی کرباس وده خشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱) حکایت گوسفندان و قصّاب

 

نگه کن تا بآدم پُشت بر پشت

که چندین طفل عالم در شکم کُشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

بزاری اشتران را بار بر پُشت

حُدَی می‌گفت تا در تشنگی کُشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام

 

ترا این نفس همچون گبرِ زردشت

بزیر پای ناگه خواهدت کُشت

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۱ - مجادلۀ بلبل با طاوس و تسلیم شدن طاوس بوی

 

به زیور کی شود چون ماه تو زشت

به ضرب مشت چون گردد برانگشت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم

 

فلک از بهر تست انگشتری پشت

چرا مشغول می‌کردی به انگشت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم

 

به عثمان گو به قرآن شو قوی پشت

بزن یک یک ورق قرآن به انگشت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل

 

که چون خورشید روشن روی درگشت

بتاریکی فرو مانی درین دشت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

زفان بگشاد گفت ای صورت زشت

کدامین دیو در عالم ترا کشت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

مرا با حلقهٔ چرخ دو‌تا پشت

بباید کوفت هر دم حلقهٔ مشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

بپشتی چنان مهری که بر پشت

تو داری میشکافی مه بآنگشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

چو سیب ماه را بشکافت ز انگشت

سخنها چون چراغی در دهان کشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

چنان این حرفها را دار همپشت

که کس ننهد برین یک حرف انگشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

برافگندی بقوّت گرز از مشت

قلم کردار بگرفتی بانگشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

خجل شد گل چنان کز خوی بیاغشت

ز شرم او نقاب از گل فرو هشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

چو روز دیگر این چرخ دو تا پشت

نمود از آینه صد گونه انگشت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode