گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

که گفتت گرد چرخ چنبری گرد

که قد همچو سروت چنبری کرد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

فرواندیش تا چندین زن و مرد

کجا رفتند با دلهای پر درد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

درین دیگ بلا پختی به صد درد

که هستم چون نمک در دیگ درخورد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل

 

زنی بد پارسا، شویش سفر کرد

نه شویی و نه برگی داشت در خورد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۵ - الحکایه و التمثیل

 

مرا نزد بخیل آورد آن مرد

یکی صد ساله‌ای دیدم در آن درد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه و العشرون

 

کجاست اهل دلی درگوشهٔ فرد

که بنشیند دمی با من درین درد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

به مدح گبر کان عمری بسر برد

چو وقت رفتن آمد بی‌خبر مرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

به حلوا کن همی داروی این درد

شکر لب را بده حلوا و برگرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

بر‌آن زیبا کنیزک آفرین کرد

که منشیناد بر تو از زمین گرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

کنیزک ماند با آن بچهٔ خرد

برهنه پای و سر بر دست می‌برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

چو مرگ آمد دلش برخاست از درد

که شد خورشید عمرش ناگهان زرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو زلف عنبرین بفشاند از گرد

گل بی دل گلابی گشت از درد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو بسیاری برافروخت و فرو مرد

جهانی را برآورد و فرو برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

گل تر را جگر خشک و نفس سرد

تنش گرمی گرفت و گونه شد زرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

کجادانی تو خود کاین بیوفا مرد

چه ناخوش گفت و با من چه جفا کرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

فتاده عکس بر موی از رخ زرد

فسرده اشک بر روی از دم سرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

دل گرمم نگردد سرد ازین درد

مشو گرم و مزن بر آهن سرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

صبا از قحف لاله جرعه میخورد

چمن چون نوعروسی جلوه میکرد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

دلم جانا ز نومیدی فرو مرد

جهانی غصه هر روزی فرو برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

بسی از هر سویی صحرانگه کرد

در آن صحرا نمیدید از سپه گرد

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰
sunny dark_mode