اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۷۷ - در خاتمت کتاب
خرد را نزهتی، جان را بهاریست
جهان را از من این خوش یادگاریست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
زلفش نافه ی تاتار تاریست
که هر تار از سر زلفش تتاریست
ز شامش صدشکن بر زنگبارست
ولی هرچین ز شامش زنگباریست
از آن دُردانه تا من برکنارم
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۲ - در وصف صبح
مکن عیبم که اینها اضطراریست
اساس کار در بیاختیاریست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
مرا جان پای بند مهر یاریست
دلم آشفته ی زلف نگاریست
چو آن گل دسته ی من رفت از دست
ز غم درپای جانم زخم خاریست
به رقص آمد سهی سرو گل اندام
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۹ - بی طاقت شدن زلیخا در مفارقت یوسف علیه السلام و در شب همراه دایه به زندان رفتن و مشاهده جمال وی کردن
چو زندان جای آنسان گلعذاریست
نه زندان بلکه خرم نوبهاریست
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۲ - شکایت از فلک پر نکایت که اژدهاوار گرد عالمیان حلقه کرده و همه را به دایره تصرف خود درآورده بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند نه هیچ از دست رفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز
بنفشه در کبودی سوگواریست
به خون آغشته لاله داغداریست
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۲ - شکایت از فلک پر نکایت که اژدهاوار گرد عالمیان حلقه کرده و همه را به دایره تصرف خود درآورده بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند نه هیچ از دست رفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز
نشسته بر رخ زردش غباریست
همانا مانده دور از روی یاریست
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
عمل کز معنی اخلاص عاریست
به ذوق پخته کاران خام کاریست
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۵ - خاتمه در شکر اتمام و تاریخ اختتام و دعای بعض اکرام ابقاهم الله تعالی الی یوم القیام
بنامیزد چه خرم نوبهاریست
کزو باغ ارم را خارخاریست
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۰ - صفت مجلس خسرو و گفتن شاپور احوال شیرین در پرده
جهان و کار او بی اعتباری ست
بنای دهر بر نااستواری ست
وحشی بافقی » ناظر و منظور » حکایت ناقل این مقاله و شکایت قایل این رساله در بیوفایی یاران ریایی و دلایل بر فضیلت گوشهٔ تنهایی
عجب دوری و ناخوش روزگاریست
نه بر مردم نه بر دور اعتباریست
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بیصبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
حدیث خوشادا گلزار یاریست
نهال بوستان دوستاریست
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بیصبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
خوش آن صحبت که در آغاز یاریست
در او سد گونه لطف و دوستداریست
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بیصبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
چراغی را که از آتش شراریست
کجا بر پرتو او اعتباریست
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن
نه طوق است این رکاب رخش خواریست
گریبان لباس بیقراریست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند
به خاک این قدر دادن رمز کاریست
که عزت پیش ما در خاکساریست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۷ - گفتار در آرایش و نکویی سخن
اگر خاک است در راهش غباریست
و گر چرخ است پیشش پرده داریست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۷ - گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را
دگر گفتند جای میگساریست
که دشتی پر ز گلهای بهاریست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
کنون هر جا که هست اندر سواریست
شکار انداز کبک کوهساریست