گنجور

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۷۷ - در خاتمت کتاب

 

خرد را نزهتی، جان را بهاریست

جهان را از من این خوش یادگاریست

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

زلفش نافه ی تاتار تاریست

که هر تار از سر زلفش تتاریست

ز شامش صدشکن بر زنگبارست

ولی هرچین ز شامش زنگباریست

از آن دُردانه تا من برکنارم

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۲ - در وصف صبح

 

مکن عیبم که این‌ها اضطراریست

اساس کار در بی‌اختیاریست

سلمان ساوجی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

مرا جان پای بند مهر یاریست

دلم آشفته ی زلف نگاریست

چو آن گل دسته ی من رفت از دست

ز غم درپای جانم زخم خاریست

به رقص آمد سهی سرو گل اندام

[...]

جهان ملک خاتون
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۰ - صفت مجلس خسرو و گفتن شاپور احوال شیرین در پرده

 

جهان و کار او بی اعتباری ست

بنای دهر بر نااستواری ست

سلیمی جرونی
 

وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن

 

نه طوق است این رکاب رخش خواریست

گریبان لباس بیقراریست

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند

 

به خاک این قدر دادن رمز کاریست

که عزت پیش ما در خاکساریست

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۷ - گفتار در آرایش و نکویی سخن

 

اگر خاک است در راهش غباریست

و گر چرخ است پیشش پرده داریست

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت

 

که صیاد مرا با من شماریست

مرا هم در شکنج دام کاریست

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode