گنجور

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » المقالة الخامسة

 

دوُم فرزند آمد با پدر گفت

که من در جادوئی خواهم گهر سفت

ز عالم جادوئی می‌خواهدم دل

مرا گر جادوئی آید به حاصل

تماشا می‌کنم در هر دیاری

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » جواب پدر

 

پدر گفتش که دیوت غالب آمد

دلت زان جادوئی را طالب آمد

که از دیوت گر این حاصل نبودی

ترا این آرزو در دل نبودی

اگر زین دیو بگذشتی برستی

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا

 

مگر بودست جائی نانوائی

که بشنید او ز شبلی ماجرائی

بسی بشنیده بود آوازهٔ او

ندیده بود روی تازهٔ او

بسی در شوق او بنشسته بودی

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

شبی در مسجدی شد نیک مردی

که در دین داشت اندک مایه دردی

عزیمت کرد آن شب مردِ دلسوز

که نبوَد جز نمازش کار تا روز

چو شب تاریک شد بانگی برآمد

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا

 

مسیح پاک کز دنیا علو داشت

بسی دیدار دنیا آرزو داشت

مگر می‌رفت روزی غرقهٔ نور

بره در پیر زالی دید از دور

سپیدش گشته موی و پشتِ او خم

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی

 

یکی رُهبان مگر دَیری نکو کرد

درش در بست ویک روزن فرو کرد

در آنجا مدّتی بنشست در کار

ریاضتها بجای آورد بسیار

مگر بوالقاسم همدانی از راه

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۵) حکایت مرد ترسا که مسلمان شد

 

یکی ترسا مسلمان گشت و پیروز

بمی خوردن شد آن جاهل دگر روز

چو مادر مست دید او را ز دردی

بدو گفت ای پسر آخر چه کردی

که شد آزرده عیسی زود ازتو

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

عمر یک جزو از توریت بگرفت

پیمبر چون چنان دیدش چنین گفت

که با توریت ممکن نیست بازی

مگر خود را جهود صرف سازی

جهود صِرف باید بود ناکام

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت

 

یکی گبری که بودی پیر نامش

که جِدّی بود در گبری تمامش

یکی پُل او زمال خویشتن کرد

مسافر را محبّ از جان و تن کرد

مگر سلطانِ دین محمود یک روز

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۸) سؤال مرد درویش از جعفر صادق

 

مگر پرسید آن درویش حالی

به صدق از جعفر صادق سؤالی

که از چیست این همه کارت شب و روز

جوابش داد آن شمع دلفروز

که چون کارم یکی دیگر نمی‌کرد

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد

 

یکی مجنون که رفتی در ملامت

بدو گفتند فردای قیامت

کسی باشد که ده ساله نماز او

منادی می‌کند شیب و فراز او

بیک گرده ازو نخرد کسی آن

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه

 

یکی دیوانه بود از اهل رازی

نکردی هیچ جز تنها نمازی

کسی آورد بسیاری شفاعت

که تا آمد بجمعه در جماعت

امام القصّه چون برداشت آواز

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode