اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - وله غفراللهله
چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند
درخت گل همه بیبرگ و بار خواهد ماند
درین دو هفته نثاری نبینی اندر باغ
که آب و سبزه به زیر نثار خواهد ماند
نه طبع طفل چمن مستقیم خواهد شد
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - وله رحمةالله علیه
میان کار فروبند و کار راه بساز
که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز
ز جنبش تو سبق بردنی نیاید، لیک
بکوش تا ز رفیقان خود نمانی باز
چو حلقه بر در این آستانه سر میزن
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله بردالله مضجعه
چو دیده کرد نظر، دل دراوفتاد چو دل
در اوفتاد، فرو برد پای مرد به گل
ز دل چو دیده بر نجست و تن ز هر دو به درد
نه عشق باد و نه عاشق، نه دیده باد و نه دل
گر از دو دیده همین دیدهام که: دل خون شد
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - وله غفرالله ذنوبه
سرم خزینهٔ خوفست و دل سفینهٔ بیم
ز کردهٔ خود و اندیشهٔ عذاب الیم
گناه کرده به خروار، هیچ طاعت نه
مگر ببخشدم از لطف خود خدای کریم
ز راه دور فتادم، که غول بود رفیق
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - وله علیه الرحمه
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی
فلک چو نامه فرستد ز مشکلی به جهان
به فکر خویشتن آن نامه را جواب کنی
شود به عهد تو بسیار فتنهها بیدار
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - وله غفرالله ذنوبه
اگر حقایق معنی به گوش جان شنوی
حدیث بیلب و گفتار بیزبان شنوی
دلت جگر بگرفتست، ورنه راز سپهر
ز ذره ذرهٔ گیتی زمان زمان شنوی
ز ناقلان زمین پند گوش کن، باری
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » فی لسان الاصفهانیه » شمارهٔ ۵ - قطعه
سوی دو نان برِ دونان چرا کنم خدمت؟
سنان خورم به ازین نان، زَنان از اینان به
چو نازِ نان ز لئیمان کشم، حذر زین نان
چو ناز نان کشم از نزد نازنینان به