سرم خزینهٔ خوفست و دل سفینهٔ بیم
ز کردهٔ خود و اندیشهٔ عذاب الیم
گناه کرده به خروار، هیچ طاعت نه
مگر ببخشدم از لطف خود خدای کریم
ز راه دور فتادم، که غول بود رفیق
ز عقل بهره ندیدم، که دیو بود ندیم
ادیم روی من از پنجهٔ ندم سیهست
به جز ندم نکند کس سیهرخ چو ادیم
بیا، به خود مرو این راه را که در پیشست
گزندهای درشتست و بندهای عظیم
دونیمه شد دلت اندر میان دین و درم
ببین که: بر تو چه آید برین دلِ بهدونیم؟
حیات جان عزیزت به نور ایمان بود
عزیز، یوسف خود را چرا فروخت به سیم؟
چو کار خویش نکردی بههیچ رویی راست
ضرورتست که روراست میروی به جحیم
ز خط خواجهٔ خود سر نمیتوان برداشت
به حکم او بنه، ار بندهای، سر تسلیم
به هر حدیث که خواهی، نصیحتت کردم
هنوز بازنگشتی تو از ضلال قدیم
منزّها، به کسانی که وا دل ایشان
به جز مقامهٔ ذکر تو نیست هیچ مقیم
که چون مرا هوس و آز من شکنجه کند
دلم ز پنجهٔ شهوت برون کشی تو سلیم
مرا به خویشتن و عقل خویش باز مهل
که عاجزست ز درمان درد خویش سقیم
ز علم خویشتنم نکتهای در آموزان
خلاف علم خلافی، که کردهام تعلیم
ببخش، اگر گنهی کردهام، که: نیست عجب
گنه ز بندهٔ نادان و مغفرت ز حکیم
پس از گناه چنان بنده، عذرهای چنین
به پایمردی لطف تو میکنم تقدیم
اگر به دو زخم از راه خلّت اندازی
تفاوتی نکند، کآتش است و ابراهیم
تو خود عظیمی، اگر گویم، ارنه، لیکن من
به نام پاک تو خود را همیکنم تعظیم
نه سیم خواهم و نی زر، ولی چو خاک شوم
ز لطف خویش به خاکم همیفرست نسیم
در آن زمان که به حال شکستگان نگری
به اوحدی نظری برکن، ای کریم و رحیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر احساس گناه و ترس از عذاب الهی است. شاعر از وضعیت خود نگران بوده و به یاد میآورد که گناهانش بیش از طاعاتش است. او به رحمت خداوند امیدوار است و از او طلب مغفرت میکند. همچنین به دوری از راه راست اشاره میکند و اینکه در کنار غولها و دیوها قرار گرفته و عقلش را گم کرده است. شاعر در میان دو انتخاب، یعنی دین و دنیا، نگران است و به خطراتی که او را تهدید میکند، اشاره مینماید. در نهایت، او از خداوند درخواست میکند تا با لطف و رحمتش به او کمک کند و به یاد داشته باشد که همهچیز در دست خداوند است.
هوش مصنوعی: سرم پر از ترس و نگرانی است و دل من به مانند کشتیای است که در اندیشه عذاب سخت و کارهای ناپسند خود غرق شده است.
هوش مصنوعی: من کارهای بد زیادی کردهام و هیچ کار خوبی از من سراغ ندارید، مگر این که خداوند مهربان از روی لطف و مرحمتش مرا ببخشد.
هوش مصنوعی: از راه دور وارد شدم و رفیق من مانند یک غول بود. از عقل و خرد استفاده نکردم چون او شبیه دیو بود و من او را نمیشناختم.
هوش مصنوعی: روی من که به خاطر ندم سیاه شده، کسی غیر از ندم نمیتواند به این سیاهی برسد.
هوش مصنوعی: بیایید از این مسیر که پیش رویمان است پرهیز کنیم، چرا که در آن آسیبهای بزرگ و موانع جدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل تو در میانسری بین دین و دنیای مادی دو نیمه شده است. حالا به این فکر کن که عاقبت این دل دو نیمه شده، چه سرنوشتی برایش رقم خواهد خورد؟
هوش مصنوعی: زندگی ارزشمند تو به نور ایمان وابسته است، پس چرا یوسف خود را به پول و ثروت فروخت؟
هوش مصنوعی: اگر در کار خود کوتاهی کردهایی، به هیچ وجه نباید انتظار نیکی داشته باشی، بنابراین طبیعی است که به سمت عذاب بروی.
هوش مصنوعی: نمیتوان از حرفهای مولا و استاد خود سرپیچی کرد. اگر از او اطاعت کنی، باید با کمال ارادت و تسلیم باشد.
هوش مصنوعی: هر چه که میخواستی دربارهی نصیحت بشنوی، به تو گفتم، اما تو هنوز از گمراهی گذشتهات برنگشتهای.
هوش مصنوعی: کسانی که دلشان جز یاد تو در هیچ جایی آرام نمیگیرد، هیچگاه در جایی غیر از تو سکونت ندارند.
هوش مصنوعی: وقتی که آرزو و تمایلات من باعث درد و عذابم شوند، تو با دلسوزی و حسن نیت میتوانی نجاتم دهی.
هوش مصنوعی: من را به خود و عقل خود واگذار نکن که عاجز است از درمان بیماری خودش.
هوش مصنوعی: از دانش خودم نکتهای به شما میآموزم که با علم و دانستههایم در تضاد است، ولی من این را یاد گرفتهام.
هوش مصنوعی: ببخشید اگر اشتباهی از من سر زده است، زیرا که کار خطا از بندهای نادان طبیعی است و آمرزش از جانب شخص خردمند عجیب نیست.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه خطا کردم، با تمام وجودم از لطف و مهربانی تو عذرخواهی میکنم و این عذرها را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو دو آسیب به دل من بزنی، فرقی نمیکند، چون من مانند آتش هستم و ابراهیم.
هوش مصنوعی: شما خود بزرگ و باعظمت هستید، اگر بخواهم به آن اشاره کنم، اما من به خاطر ارادت و احترام به نام پاک شما، خود را کوچک میدانم و در برابر شما تعظیم میکنم.
هوش مصنوعی: من نه به دنبال نقرهام و نه طلا، اما وقتی که به خاک تبدیل شوم، از مهربانیاش نسیمی به سمت من خواهد وزید.
هوش مصنوعی: زمانی که به حال افرادی که شکست خوردهاند نگاه میکنی، بر اوحدی نظر مهربانانهای بیفکن، ای بخشنده و رحمتگستر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.