گنجور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات

 

سئوال کرد به حیرت ز سید ثقلین

که هست این مه تابان مگر امام حسین؟

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات

 

بزد ز کین به تهی‌گاه آن امام مبین

فتاد عرش خدا از ان سنان به روی زمین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

به اشک و آه ل و چشم زینب غمگین

به بی‌کسی و اسیری عترت یاسین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

بگفت بازنشاندم حرارت نارین

صفا و روح فزودم به باغ علین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

نهاده بود به هم هر دو دده حق بین

که دید سینه مجروح خویشتن سنگین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید

 

چنان گشود گلوگاه آن سک بی‌دین

که همچو سکه منقوش گشت نقش زمین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۵ - وداع سکینه خاتون با امام

 

ز پشت ناقه عریان فتاد روی زمین

نهاد لب به گلوی بریده شه دین

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۱

 

هر چند تلاش کردم اندر ثقلین

از بهر علاج درد خلق کونین

صامت بروجردی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

بلب شرار و بگیسو غبار و، ابرو، چین

بسان مردم مصروع سنگ در دامان

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

بکین غزاله گردون بسان شیر عرین

بعزم رزم، ابر پشت شیر شد غژمان

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

ز آسمان فکند آفتاب صبح و پسین

چو شخص سوخته در دجله خویش را عریان

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

ز کهکشان فکنم تاب داده ای پرچین

ز ماه نو بکشم آب داده ای بران

میرزا حبیب خراسانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

شب ولادت فیروز شه مظفر دین

چو آسمان، مه و مهره و ستاره داشت زمین

نشسته نیر دولت بصدر و گشته بپای

وزیر و عارض و سالار و حاجب و نوئین

چنانکه در بر خورشید آسمان بینی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

کوثیور، مس شمرو ویتر، شیشه شد بی قین

چنانکه روی بودزنک و هست معدن مین

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

بته جمال و لذدر قبح و سرمه کالامین

چنانکه جامه ابی، مبل، اثاث و پات عجین

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

اپوز زوجه ماری شوهر و دوثرکابین

سمانس تخم ورامه شاخه بیخ اوراسین

ادیب الممالک
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم

 

که گر ز من شنوی رو «به شهر نو» بنشین

نما تو چند صباح زندگانی رنگین

(عشقی) تفو به روی جوانانِ شهریِ ننگین!

ندانم آنکه خود این گونه مردم بی‌دین:

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب

 

هنوز بد اثر روز، بر فراز «اوین»

سپس ز زردی نیمیش، پردهٔ زرین

چو نوعروس، سفیداب کرد روی زمین

به خود گرفته همانا در این شب سیمین

چنانکه دل شب تاریک تیره است و حزین

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او

 

بر آن شدم که من آن پیر را دهم تسکین

به خاک تیره سپارد جوانی گلچین!

هزارگونه به نوع بشر کنم نفرین!

چقدر آلت قتاله زین کهن ماشین؟

اگر بخواهی، آگه شوی بیا بنشین

[...]

میرزاده عشقی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode