صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج
قرار داد که پنجاه وقت بهر نیاز
کنند هر شب و روز امتم ادای نماز

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج
به خاک کرد تیمم امیر ملک حجاز
ز قحط آب به جای وضو برای نماز

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج
ز خوف تیر مخالف که بود در پرواز
چه گویم آنکه شه دین چگونه کرد نماز

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید
قرار داد ابوبکر زشت حیلت ساز
که وقت صبح بدادم چو من سلام نماز

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه
شنید گوش دلم چون ز غیب نغمه راز
چو باز از قفس اسم زد در پرواز
گشود بال بجوی که از نشیب و فراز
گذشت و اسم و صفت ماند و ناز مرد و نیاز

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
اگرچه رشته مشروطه را سری است دراز
بیا، به کوتهی ای چرخ کینه جو پرداز
ببین به ساحت ری کز نهیب توپ و تفنگ
تگرگ مرگ، زا بر بلا ببارد باز
به کوه هیکل خاصان ببین فراز و نشیب
[...]

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶
تو هر چه ناز کنی ما اگر کنیم نیاز
نیازمند تو هستیم ناز میکن ناز
ز کعبه راه به کوی تو می توان بردن
از آنکه قنطره ای بر حقیقت است مجاز
حدیث عشق بر پیر عقل بردم دوش
[...]

ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۱۰
به دست جام شراب و به گوش نغمۀ ساز
شبی خوشست خدایا دراز باد دراز !
چگونه کوته خواهم شبی که اندر وی
وصالِ دوست مهیّا و برگِ عشرت ساز
چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت:
[...]

ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا - ذل نیاز
یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر
که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز
اگر توانگر گشتی ز عجب دست بکش
وگر فقیر شدی بر زمانه سر بفراز
که نیست در بر آزادگان بتر چیزی
[...]

ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - گفتوگوی دو شاه
سی و دو سال تمام ای جوان افسونباز!
شده به همت من، کشورت عریض و دراز!

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
فدای سوز دل مطربی که گفت بساز
در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز
چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم
که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز
کنم بزیر پر خویش سر به صد اندوه
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - غدیریه در مدح ساقی سلسبیل و مرشد جبرئیل
فسرده طبع من ای عندلیب دستانساز
چه روی داده که برناید از تو هیچ آواز
مگر چه شد که تو گشتی ز خویشتن مأیوس
چو صعوهئی که در افتد به چنگل شهباز
گر از حوادث دهری ملول ایمن باش
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹
رهد ز زلف تو دل در بر من آید باز
اگر که صعوهٔ مسکین رهد ز چنگل باز
بیک نگاه تو از هوش آنچنان رفتم
که تا بصبح قیامت بخود نیایم باز
تو را بکنج لب لعل دانهٔ خالی است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - قطعه
دهان بسته قفس و اندر آن سخن مرغیست
که پرگشوده و دارد همی سر پرواز
پرد ز بام تو ناگه ببام خاطر خلق
کنی چو بهر ضرورت در قفس را باز
سخن چو بوم و چه بلبل شوند هر دو قبول
[...]

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب
نشستهام به بلندی و پیش چشمم باز
به هر کجا که کند چشم کار، چشمانداز
فتاده بر سر من فکرهای دور و دراز
بر آن سرم که کنم سوی آسمان پرواز

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
به تازه اول روز است و آفتاب به ناز
فکنده در بن اشجار، سایههای دراز
روان به روی زمین، برگها ز باد ایاز
به جای آن شبیام، بر فراز سنگی باز
