گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

چه خرمی است که امروز نیست زنگان را

چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را

بهار و کام طرب تازه می کند دل را

ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را

بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

شکر، زلعل تو در لولوی خوشاب شکست

صبا بزلف تو ناموس مشک ناب شکست

شب شکسته چو در موکب مه تو براند

مه از کمال کرشمه بر آفتاب شکست

دو جزع ما، چو گهر بار گشت مهر عقیق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود

به عهد تو علم فتنه آشکار بود

تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس

خرد بقاعده خود در میان کار بود

به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع

ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد

امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان

که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد

بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

مرا براین نسزاید که از تو باشم دور

مکن مکن که نئی در هلاک من معذور

چه کرده ام که چنین رفته ئی زمن درخط

چه کرده ام که چنین کرده ئی مرا مهجور

امید من مکسل ز آن دولاله سیراب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نیم

که در فراق تو یک لحظه آرمیده نیم

بریده شد رک جانم ز تیغ فرقت تو

تو آن نگر که هنوز ازتو، دل بریده نیم

مباد بر رسن گیسوی تو دست نسیم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم

نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم

گرفت دستخوشم، عشوه وصال تو لیک

بدست نامد خوش خوش ز پای ننشینم

بر آن دلم که نبینم بچشم روی صلاح

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

بدین جمال اگر تو را وفاستی

همه جهان به مملکت تو راستی

وگر، به، سکه بودمی، شدی به دل

که خطبه طرب به نام ماستی

خیالت اینکه حلقه باز می‌زند

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode