گنجور

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک

توئی که نور تو خورشید را بپوشاند

توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی

برای رفع حوادث بر آسمان خواند

کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱

 

ایاز بهر تفاخر مخدرات سپهر

همیشه در حرم حرمت تو کرده سجود

سبب وجود بو دار نه چرخ وارون کار

نیافریدی خود واجب الوجود، وجود

در تو مقصد گیتی است ز آنکه باز نگشت

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

 

محیط و نقطه ملت، سوار و مرکب دین

خدایگان شریعت درین چه فرماید

چو گربه ای سر ده قمری و کبوتر را

بقرب هفته ای از تن بقهر برباید

ز راه شرع، بحکم قصاص صاحب مرغ

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

سپهر قدرا، گردون هر آنچه حکم کنی

بر آستان تو گردن نهاده بفرستد

شراب دار تو دانم که نور دیده ازو

اگر طلب کنم ابرو گشاده بفرستد

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

زهی ز پیکر درگاهت اوج خورشیدی

که ذره ای بود اندر هواش پیکر تیر

دقیقه ایست ز قدر تو نه سپهر بلند

بعلقه ای ز ضمیر تو هفت جرم منیر

مسیر ابر بنان تو تا نقاب کشید

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸

 

چو در سخا و سخن قوت حیات نهاد

خدای عزوجل هر دم از دم و حکمش

خواص معجز عیسی و خضر کرد پدید

نتایج سر کلک از عنایت قلمش

مرا بخاسته ز آثار همت عالی

[...]

امامی هروی
 
 
sunny dark_mode