گنجور

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » اول

 

هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا

هم شیوه خوش هم میوه خوش هم لطف تو خوش هم جفا

ای صورت عشق ابد وی حسن تو بیرون ز حد

ای ماه روی سروقد ای جان‌فزای دلگشا

ای جان باغ و یاسمین ای شمع افلاک و زمین

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و سوم

 

هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین

آتش زند خوبی و در جملهٔ خوبان چنین

کی ره برد اندیشها، کان شیر نر زان بیشها

بیرون جهد، عشاق را غرفه کند در خون چنین؟

گفتم به دل: « بار دگر رفتی درین خون جگر »

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هشتم

 

ای آنک ما را از زمین بر چرخِ اَخضر می‌کَشی

زوتر بکش، زوتر بکش، ای جان که خوش برمی‌کشی

امروز خوش برخاستم، با شور و با غوغاستم

امروز رو بالاترم، کامروز خوش‌تر می‌کشی

امروز مر هر تشنه را، در حوض و جو می‌افکنی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و نهم

 

با شیر رو به شانگی آوردمان دیوانگی

افزودمان بیگانگی با هر بت یکدانگی

از بادهٔ شبهای تو و ز مستی لبهای تو

وز لطف غبغبهای تو آخر کجا فرزانگی؟!

ای رستم دستان نر باشی مخنثتر ز غر

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode