گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

ای شاه بی لشکر پدر، ای سرور بی سر پدر

مقطوع از خواهر پدر، مظلوم بی مادر پدر

عباس کو؟ کو اکبرت، کو قاسم و کو اصغرت

کو عون و چون شد جعفرت، مقهور و بی یاور پدر

باقی نماند از همرهان، خرد و کلان پیر و جوان

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

دردا که از زین سرنگون افتاد بر خاک اکبرم

خاک دو عالم بر سرم

بر خاک خواری اوفتاد از فرق امروز افسرم

خاک دوعالم برسرم

با زندگانی زین سپس ارمان ندارم یک نفس

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۴

 

افتاده در خون ای پدر از گرز و تیغ و خنجرم

بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم

تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان

این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم

گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۹

 

ای اکبر ای رعنا جوان وای وای

درمان دل آرام جان وای وای

سوی عدو آهسته ران وای وای

سرو آزادم برادر

شاخ شمشادم برادر

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode