گنجور

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

بتابید از آن سان ز برج بره

که گیتی جوان گشت از آن یک‌سره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳

 

سیم روز خوان را به مرغ و بره

بیاراستش گونه گون یک‌سره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲

 

چه از جوشن و ترگ و رومی زره

گشادند مر بندها را گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

 

من اینک میان را به رومی زره

ببندم که نگشایم از تن گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷

 

سر زلف و جعدش چو مشکین زره

فگندست گویی گره بر گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷

 

کند حلقه در گردن کنگره

شود شیر شاد از شکار بره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹

 

به حلقه درآمد سر کنگره

برآمد ز بن تا به سر یکسره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹

 

چو شیر اندر آمد میان بره

همه رزمگه شد ز کشته خره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶

 

بزد نیزه بر بند درع و زره

زره را نماند ایچ بند و گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶

 

ازان میمنه تا بدان میسره

بشد گیو چون گرگ پیش بره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱

 

ز مکران شد آراسته تا زره

میانها ندید ایچ رنج از گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷

 

جهانی پر از داد شد یکسره

همی روی برتافت گرگ از بره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۸

 

بیاویخت از نیزه ران بره

ببست اندر اندیشه دل یکسره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷

 

نهان کرد گیسو به زیر زره

بزد بر سر ترگ رومی گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۷

 

همه دست بگشای تا یکسره

چو گرگ اندر آید به پیش بره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

بزد نیزه و برگرفت آن زره

زره را نماند ایچ بند و گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

فراوان بگشتند گرد زره

ز میدان نه بر شد زره یک گره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

نیوشنده بودند لب با گره

به پاسخ بیامد گروی زره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

سیاوش ز گفت گروی زره

برو کرد پرچین رخان پرگره

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

ببند میان گروی زره

فرو برد چنگال و برزد گره

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
sunny dark_mode