گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

برآمد ز گردون و هامون خروش

مصیبت شد آن شادی و ناز و نوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران

 

نیاسود آن شب کسی از خروش

زن و مرد بودند بی مال و هوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۸ - سخن گفتن ورقه با پدر و جواب دادن پدرش

 

ز گردان و مردان پولاد پوش

ز شیران گردن کش و سخت کوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

فزون زین لباس جفا را مپوش

چه بیهوده گویی؟ به پیکار کوش!

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

ز قوم بنی شیبه بر شد خروش

دل سرکشان اندر آمد به جوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

گسست از تن ورقه آرام و هوش

تنش نال گون شد دلش نیل پوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

سدره گشت بی هوش و آمد بهوش

برآورد بار چهارم خروش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

کی هزمان همی مغزش آمد به جوش

ولیکن بداز صبر و مردی خموش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

همی بود بر رد هجران خموش

اگرچه همی مغزش آمد به جوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

بگفتش ز هر دو گسست است هوش

که این با فغانست و آن با خروش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

به چشمش ز خون دل آورد جوش

همی بی وی از وی برآمد خروش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه

 

بگفت این و از هر دو ببرید هوش

به یک ره برآمد ز هر دو خروش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۵ - نوحه کردن گلشاه

 

ز درد دل از وی برآمد خروش

بیفتاد بر خاک و زو رفت هوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند

 

برآورد با زن به یک جا خروش

که آوخ ز گلشاه ببرید هوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه

 

دل ورقه آمد زانده به جوش

ز بس غم نیارست بودن خموش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه

 

به یک روز و یک شب نیامد بهوش

به یک ره برآمد ز هر کس خروش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه

 

نیاسود هیچ از فغان و خروش

گهی شد ز هوش و گه آمد به هوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

چو مسکین تن ورقه آمد بهوش

دل و دیده و مغزش آمد به جوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

برآمد ز هر دو به یک ره خروش

ز هر دو به یک راه ببرید هوش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

به سجده درون بار دیگر خروش

برآورد، از وی چکان گشت هوش

عیوقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode