گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰

 

ازو باد بر سام نیرم درود

خداوند کوپال و شمشیر و خود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲

 

زمانی بپیچید و دستور بود

سخنهای بایسته گفت و شنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۳

 

ز کابل برآید به خورشید دود

نه آباد ماند نه کشت و درود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

چو کابلستان را بخواهد بسود

نخستین سر من بباید درود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

چو دیدم که اندر جهان کس نبود

که با او همی دست یارست سود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

جهان پیش چشمم چو دریا نمود

به ابر سیه بر شده تیره دود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

 

بکابل دگر سام را هر چه بود

ز کاخ و زباغ و زکشت و درود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱

 

ازان سی سواران یکی کم شود

به گاه شمردن همان سی بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱

 

تر و خشک یکسان همی بدرود

وگر لابه سازی سخن نشنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۲

 

سواری به کابل برافگند زود

به مهراب گفت آن کجا رفته بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴

 

برو خواند از گنجها هر چه بود

که گوش آن نیارست گفتی شنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

نبد کهتر از مهتران بر فرود

نشسته چنان چون بود تار و پود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

به شادیش بر شادمانی فزود

برافراخت گردن به چرخ کبود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷

 

همی پشت زین خواهم و درع و خود

همی تیر ناوک فرستم درود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸

 

چنان چون فریدون مرا داده بود

ترا دادم این تاج شاه آزمود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱

 

به شاهی مرا تاج باید بسود

محالست و این کس نیارد شنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۳

 

ترا جنگ ایران چو بازی نمود

ز بازی سپه را درازی فزود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۴

 

وزو بر روان فریدون درود

کزو دارد این تخم ما تار و پود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱

 

نباشد شگفت ار بمن نگرود

شوم خسته گر پند من نشنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

سوی زابلستان فرستاد زود

به نزدیک دستان و رستم درود

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۸۲
sunny dark_mode