گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام

 

من از تو به دیدار کردم بسند

نخواهم که آید به جانت گزند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند

 

چو گلشه سوی شام شد مستمند

بیاورد بابش یکی گوسفند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند

 

بشد باب گلشاه گوری بکند

نهادش به گور اندرون گوسفند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۲ - شعر گفتن ورقه در هجر گلشاه

 

دریغا که آن زاد سرو بلند

نهان گشت در زیر خاک نژند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه

 

نمودند آن گور کآن گوسفند

بدو اندرون بود بسته ببند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه

 

که چندست ازین نالهٔ زار چند

مکن خویشتن را چنین دردمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

به دل گفت برهانم او را ز بند

که بس زاروارست و بس مستمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

وزان زرق وز حال آن گوسفند

پدیدار کردش بر آن مستمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

گشاد آن زمان ورقهٔ مستمند

سر گور و دیداندرو گوسفند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

بگفتند در تیره خاک نژند

نهادست عمت یکی گوسفند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

برفتم، بکردم، بدیدم ببند

به گور اندرون کشته یک گوسفند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

بیا تا ببینی تو این گوسفند

به کرباس پیچیده کرده ببند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

به کرباس پیچیده آن گوسفند

فگندش به پیش عم آن مستمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

از آن حیلت و مکر و آن گوسفند

که بودند در خاک کرده ببند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

برآمد برین حال بر روز چند

ابر ورقه بر سخت تر گشت بند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

نباید که بر جانت آید گزند

بخود بر ببخشای ای مستمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

برون رفت با مکر و تلبیس و بند

ز نزد دو بیچارهٔ مستمند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

ز گفتار او گشت گلشه نژند

بنالید آن زاد سرو بلند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

بگفتا: دریغا شدم مستمند

بدادم دل از دست و گشتم نژند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه

 

بگفتند هر دو به بانگ بلند

که ای خسته دل گلشه مستمند

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode