بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۶ - در رنجش از اهل زمانه
فسادی که نبود به عالم کم است
ز عالم فساد همه عالم است
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۳۱ - در تسلیم و رضا درمصائب روزگار
عروسی بود گاه وگه ماتم است
گهی هست شادی وگاهی غم است
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۴۰ - دراسرار
به سیم احتیاج همه عالم است
فزون هر چه گویم به وصفش کم است
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۸ - در نکوهش روزگار و مویه گری برسبط احمد مختار علیه صلوات الملک الجبار
کنون اول داستان غم است
که یثرب زمین بنگه ماتم است
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۸۷ - دربیان خواب دیدن امام علیه السلام درکنار آب عذیب
زما گر بود کودکی حق نماست
به باطل بود هر که بدخواه ماست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۸۸ - در مقدمه ی شهادت ح علی اکبر(ع) و شکایت از روزگار غدار گوید
برا ای دل از سینه وقت غم است
به هش باش هنگامه ی ماتم است
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۹ - آمدن امام علیه السلام به خیمه گاه و وداع نمودن با اهل حرم
علی (ع) کو پس از من شه عالم است
در این راهتان محرم و همدم است
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۷۱ - به خانه بردن خولی
همه آفرینش پر از ماتم است
نظام جهان سر بسر درهم است
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۴ - زندگی
شبی زار نالید ابر بهار
که این زندگی گریهٔ پیهم است
درخشید برق سبک سیر و گفت
خطا کرده ئی خندهٔ یکدم است
ندانم به گلشن که برد این خبر
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
جوین کاکوکشکینهوشیر و ماست
درین ده خوراک گوارای ماست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
یکی مرد، سرمایه ی عالم است
بهنزد یکی مرد، عالم کم است
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۹ - اردو کشی بمقدونیه و یونان
بگفتا که شه شادوبس خرم است
ز پیروزیت شور در عالم است
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۰ - عاشق شدن دختر داریوش بر مردونیه، سردار جوان ایرانی
چرا روی مردونیه در هم است
تو گوئی که در قلب او خود غم است
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۲ - در ستایش و تعریف فردوسی علیهالرحمه به الفاظ فارسی
دورهروکه مانند ایشان کم است
همانا که فردوسی و رستم است
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر
همه فحشها بهر آدم کم است
که فحش همه فحشها آدم است!